وب گیتاریست
- وب جاوتخت جمشید
تخت جمشید
ردیف ۱ راست: ردیف ۵ چپ: | |||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
میراث جهانی یونسکو
|
|||||||||||||
اطلاعات اثر | |||||||||||||
کشور | ایران | ||||||||||||
نوع | فرهنگی | ||||||||||||
معیار ثبت | i, iii, vi | ||||||||||||
شمارهٔ ثبت | ۱۱۴ | ||||||||||||
منطقه | آسیا-خاورمیانه | ||||||||||||
میراث در خطر؟ | به دلیل آلایندههای مجتمع پتروشیمی مرودشت[نیازمند منبع] | ||||||||||||
تاریخچه | |||||||||||||
تاریخچهٔ ثبت | ۱۹۷۹ (طی نشست سوم) | ||||||||||||
میراث در خطر؟ | به دلیل آلایندههای مجتمع پتروشیمی مرودشت[نیازمند منبع] | ||||||||||||
اطلاعات ثبت ملی | |||||||||||||
شماره ثبت ملی | ۲۰ | ||||||||||||
تاریخ ثبت ملی | ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ | ||||||||||||
دیرینگی | هخامنشیان | ||||||||||||
† منطقهٔ بر پایهٔ دستهبندی یونسکو |
|
|
مکان | |
---|---|
مختصات | ۲۹°۵۶′۵.۸۱″ شمالی ۵۲°۵۳′۲۵.۲۶″ شرقیمختصات: ۲۹°۵۶′۵.۸۱″ شمالی ۵۲°۵۳′۲۵.۲۶″ شرقی |
تخت جمشید یا پارسه (یا پرسپولیس، پرسهپلیس، هزارستون، صدستون و یا چهلمنار) نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتیِ پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بودهاست. در این شهر باستانی کاخی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شدهاست و به مدت حدود ۲۰۰ سال آباد بودهاست. در نخستین روز سال نو گروههای زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپیها یا استانداریها با پیشکشهایی متنوع در تخت جمشید جمع میشدند و هدایای خود را به شاه پیشکش میکردند.[۱][۲]
در سال ۵۱۸ پیش از میلاد بنای تخت جمشید به عنوان پایتخت جدید هخامنشیان در پارسه آغاز گردید.[۳] بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوهاش اردشیر یکم با گسترش این مجموعه به گسترش آن افزودند. بسیاری از آگاهیهای موجود که در مورد پیشینه هخامنشیان و فرهنگ آنها در دسترس است به خاطر سنگنبشتهها و فلزنوشتههایی است که در این کاخها و بر روی دیوارهها و لوحهها آن حکاکی شدهاست.[۴] سامنر برآورد کردهاست که دشت تخت جمشید که شامل ۳۹ قرارگاه مسکونی بوده، در دورهٔ هخامنشیان ۴۳٬۶۰۰ نفر جمعیت داشتهاست.[۵] باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید[۳][۶] و احتمالاً بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با این کار نابود نمود. بااینحال ویرانههای این مکان هنوز هم برپا است و باستان شناسان از ویرانههای آن نشانههای آتش و هجوم را بر آن تأیید میکنند.
این مکان از سال ۱۹۷۹ یکی از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو است.[۷]
پادشاهان ساسانی نیز کتیبههایی در تخت جمشید بر جای گذاشتهاند. پس از ورود اسلام به ایران نیز این مکان را محترم میشمردند و آن را هزار ستون و یا چهل منار میگفتند و با شخصیتهایی همچون سلیمان نبی و جمشید ارتباطش میدادند. عضدالدوله دیلمی در تخت جمشید دو کتیبه به خط کوفی بر جای گذاشتهاست. همچنین کتیبههای دیگری هم به عربی و هم به فارسی در تخت جمشید وجود دارد که جدیدترین آن مربوط به دوره قاجار است.[۸]
تخت جمشید در شمال شهرستان مرودشت، شمال استان فارس (شمال شرقی شیراز) جای دارد.[۹]
در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید نقش رستم قرار دارد. در نقش رستم آرامگاههای شاهنشاهانی مانند داریوش بزرگ/ خشایارشا/ اردشیر یکم و داریوش دوم واقع است. آرامگاه پنجمی هم هست که نیمهکاره باقیمانده و احتمالاً متعلق به داریوش سوم است.[۱۰]
جدا از سازندگان تخت جمشید که داریوش، خشایارشا و اردشیر یکم بودند، اردشیر سوم نیز تعمیراتی در تخت جمشید انجام داد. آرامگاههای اردشیر دوم و سوم در کوهپایهٔ شرقی تخت جمشید کنده شدهاست.[۱۱]
محتویات
- ۱ ریشه نام
- ۲ سازه و موقعیت
- ۳ سنگ بنای نخستین
- ۴ پژوهشهای باستانشناسی
- ۵ معماری
- ۵.۱ معماران و هنرمندان
- ۵.۲ معماری حرفهای
- ۵.۳ آرایش نقوش
- ۵.۴ سنجش درازا و شمارگان
- ۵.۵ بست فلزی به جای ملات
- ۵.۶ پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ ملل
- ۵.۷ پلکانهای کاخ آپادانا
- ۶ کاخها و ساختمانها
- ۶.۱ کاخ آپادانا
- ۶.۲ کاخ تچر
- ۶.۳ کاخ هدیش
- ۶.۴ کاخ ملکه
- ۶.۵ کاخ ه
- ۶.۶ کاخ سهدر
- ۶.۷ کاخ صدستون
- ۶.۸ کاخ شورا
- ۶.۹ ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی
- ۷ نمادها
- ۸ سنگنگارهها
- ۹ سنگنبشتهها
- ۹.۱ سنگنبشتههای داریوش بزرگ
- ۹.۲ سنگنبشتههای خشایارشا
- ۹.۳ سنگنبشته اردشیر یکم در تخت جمشید
- ۹.۴ اشتباه نگارشی در سنگنوشتهها
- ۱۰ کتیبهها
- ۱۰.۱ کتیبههای غیرهخامنشی
- ۱۰.۲ کتیبههای گلی
- ۱۱ نظام پرداخت حقوق به کارگران تخت جمشید
- ۱۲ جایگاه کنونی این سازه
- ۱۳ تل آجری
- ۱۳.۱ هیئت کاوش
- ۱۴ جشنهای ۲۵۰۰ ساله
- ۱۵ جشن هنر شیراز
- ۱۶ موزه هخامنشی در تخت جمشید
- ۱۷ تخت جمشید از نگاه سفر نامه نویسان
- ۱۸ تخت جمشید پس از اسلام
- ۱۹ تخت جمشید پس از انقلاب ۱۳۵۷
- ۲۰ تأثیر تخت جمشید بر معماری پس از خود
- ۲۰.۱ معماری باستان
- ۲۰.۲ معماری مدرن
- ۲۱ سرانجام تخت جمشید
- ۲۲ فیلم تختجمشید
- ۲۳ تخت جمشید و نمادهای امروزی
- ۲۴ وضعیت بحرانی
- ۲۵ نگارخانه
- ۲۶ جستارهای وابسته
- ۲۷ پانویس
- ۲۸ منابع
- ۲۹ پیوند به بیرون
ریشه نام
نام تخت جمشید در زمان ساخت «پارسَه»[۱۲] به معنای «شهر پارسیان» بود. یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسهشهر») خواندهاند. در فارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطورهای ایران مینامند.
در زمان ساسانیان به تخت جمشید سَت ستون (صد ستون) میگفتند.[۱۳]
در شاهنامه فردوسی آمدهاست:
جمشید پادشاهی عادل و زیبارو بود که نوروز را بر پا داشت و هفتصد سال بر ایران پادشاهی کرد. اورنگ یا تخت شاهی او چنان بزرگ بود که دیوان به دوش میکشیدند.
صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب و در زمانی که یاد و خاطره پادشاهان هخامنشی فراموش شده بود، مردمی که از نزدیکی خرابههای پارسه عبور میکردند، تصاویر حکاکی شدهٔ تخت شاهی را میدیدند که روی دست مردم بلند شدهاست و از آنجا که نمیتوانستند خط میخی کتیبههای حک شده روی سنگها را بخوانند، میپنداشتند که این همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه خود از آن یاد کردهاست. به همین خاطر نام این مکان را تخت جمشید نهادند. بعدها که باستانشناسان توانستند خط میخی کتیبه را ترجمه کنند، متوجه شدند که نام اصلی آن پارسه بودهاست.[۴]
در دوره اسلامی این مکان را محترم شمرده و آن را هزار ستون و چهل منار مینامیدند و با شخصیتهایی چون سلیمان نبی و جمشید ربطش میدادند.[۱۴] نام مشهور غربی این محل یعنی پِرسِه پلیس ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی، پِرسِه پلیس و یا به صورت شاعرانه آن پِرسِپ تولیس (Perseptolis) لقبی است برای آتنه الهه خرد، صنعت و جنگ که ویرانکنندهٔ شهرها معنی میدهد.[۱۵][۱۶] این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم پیش از زادروز، به حالت تجنیس و بازی با لغات، در مورد شهر پارسیان به کار بردهاست.[۱۷]
سازه و موقعیت
تخت جمشید
تخت جمشید در مرکز استان فارس، ۱۰کیلومتری شمال شهر مرودشت و در ۵۷کیلومتری شیراز قرار دارد. ارتفاع از سطح دریا تخت جمشید ۱۷۷۰ متر میباشد. طرف شرقی این مجموعه کاخها بر روی کوه رحمت و سه طرف دیگر در درون جلگه مرودشت پیش رفتهاست.[۱۸] تخت جمشید بر روی صفّه یا سکوی سنگی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگهٔ مرودشت است، واقع شدهاست. ابعاد تخت جمشید ۴۵۵ متر (جبهه غربی)، ۳۰۰ متر (جبهه شمالی)، ۴۳۰ متر (جبهه شرقی)، ۳۹۰ متر (جبهه جنوبی) میباشد. همچنین طول تخت جمشید برابر با طول آکروپولیس در آتن است، اما عرض آن چهار تا پنج برابر آکروپولیس است.[۱۹][۲۰]
کتیبه بزرگ داریوش بزرگ بر دیوار جبهه جنوبی تخت جمشید، آشکارا گواهی میدهد که در این مکان هیچ بنایی از قبل وجود نداشتهاست.[۲۱] وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است[۱۸][۲۲]
سنگ بنای نخستین
قدیمیترین بخش تخت جمشید بر پایهٔ یافتههای باستانشناسی مربوط به سال ۵۱۸ پیش از میلاد[۱۸] است.[۲۰] آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمدهاست ساخت تخت جمشید در حدود ۲۵ قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت یا میترا یا مهر و در زمان داریوش بزرگ آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت. بر اساس خشتنوشتههای کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمهٔ کارگری نیز استفاده میکردند. ساخت این مجموعهٔ بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.[۴]
یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آنها و همینطور نسبت ارتفاع ستونها به فاصلهٔ بین دو ستون نسبت طلایی است. نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه است که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ایرانیان باستان در معماری است.[۴]
پژوهشهای باستانشناسی
اولین کاوشهای علمی در تخت جمشید توسط ارنست امیل هرتزفلد آلمانی در ۱۹۳۱ صورت گرفت. وی توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود. یافتههای وی هنوز در این مؤسسه نگهداری میشوند. هرتزفلد معتقد بود دلیل ساخت تخت جمشید نیاز به جوی شاهانه و باشکوه،[۲۳] نمادی برای امپراتوری پارس و مکانی برای جشن گرفتن وقایع خاص به خصوص نوروز بودهاست. به دلایل تاریخی تخت جمشید در جایی که امپراتوری پارس پایه گذاشته شده بود ساخته شدهاست. هر چند در آن زمان مرکز امپراتوری نبودهاست.[۴]
معماری تخت جمشید به دلیل استفاده از ستونهای چوبی مورد توجه قرار گرفتهاست. معماران تخت جمشید فقط زمانی از سنگ استفاده کردهاند که بزرگترین سروهای لبنان یا ساجهای هند اندازههای لازم برای تحمل سقف را نداشتهاند.[۲۴] در حالی که ته ستونها و سر ستونها از سنگ بودهاند.[۴]
معماری
معماران و هنرمندان
معماران، هنرمندان و متخصصان در ساخت تخت جمشید از ملل مختلف زیر نفوذ شاهان هخامنشیان مانند آشوریان، مصریان، اوراتوئیان، بابلیان، لودیان، ایونیان، هندوان، سکائیان و غیره تشکیل میشدند.[۱۴]
معماری حرفهای
در گذر زمان تعدادی از ستونهای دروازه کاخ صد ستون در تخت جمشید حوادثی مثل زلزله را پشت سر گذاشته و سر پا ماندهاند. آنها در نگاه اول یکپارچه به نظر میرسند اما در حقیقت تکهتکه هستند و روی هم سوار شدهاند. راز پایداری آنها مقابل زمین لرزه در محل اتصال این تکههاست، جایی که دو تکه ستون به وسیله سرب مذاب به هم متصل شدهاند. این سرب علاوه بر محکم کردن اتصال دو تکه ستون، نقش مهمی برای مقاومت سازه در مقابل زمین لرزه داشتهاست. سرب فلز چکش خوار و نرمی است که هنگام بروز زمین لرزه از خودش واکنش نشان داده و خرد نمیشود، این همان نقشی است که در ساختمانهای امروزی و مدرن بر عهده فنر لای ستونها گذاشته میشود.[۲۵]
آرایش نقوش
معماران و هنرمندانی که در ساخت تخت جمشید نقش داشتند، نقشها را از سه طریق میآراستند. یکی چسباندن فلزهای گرانبها به صورت رویهٔ تاج، گوشوار، طوق، یاره و نظایر آن به اصل نقش و توسط سوراخهایی که در دو طرف شی مورد نظر برای گوهرنشانی میکندند. دوم نگاریدن و نقر کردن تزئینات اصلی لباس، تاج و کلاه با سوزن، به نحوی بسیار ظریف که نمونهٔ آن بر درگاههای کاخ داریوش (تچر) و حرمسرا وجود دارد. سوم رنگآمیزی، که نمونههایی از آن در کاخ سه دری و صد ستون موجود است.[۲۶]
سنجش درازا و شمارگان
پژوهشهای کرفتر، نیلندر، ا. هسه، خانم و آقای تیلیا و مایکل رف، مقیاسهای طولی در تخت جمشید را روشن کردهاست. کوچکترین واحد اندازهگیری یک انگشت بودهاست که با مقیاس امروزی ۲۲ میلیمتر میشود. واحدهای دیگر عبارت بودند از:
- کف یا قبضه برابر ۴ انگشت یا ۸۷ میلیمتر
- گام تخت جمشیدی برابر ۱۶ انگشت یا ۳۴۷ تا ۳۴۸ میلیمتر
- آرش (گز) برابر ۲۴ انگشت یا ۵۲۱ تا ۵۲۲ میلیمتر
بهترین مورد برای بررسی از مقیاس گام تخت جمشیدی، پلکان شرقی آپادانا است که در یک نظر رابطه منطقی طول و عرض قسمتهای آن بدین صورت مشخص میشود:
جبههٔ پلکان را به طور کلی به قسمت شمالی (سان سربازان و بزرگان)، مرکزی (مهتابی جلو) و جنوبی (سان هدیهآوران) میتوان تقسیم کرد. هر یک از آنها ۷۸ گام طول و ۹ گام بلندی دارد. قسمت میانی مهتابی جلو، ۹ گام بلندی و دو برابر آن طول دارد و دو شیب پلکانهای متقارن آن هر یک قاعدهای به طول ۳۰ گام دارند. از لبهٔ مهتابی جلویی تا آغاز شیب هر یک از پلکانهای متقارن مهتابی عقبی، درست ۷۸ گام میشود و در همه این اعداد ضریبی از عدد ۳ را که در ایران باستان مقدس بودهاست، مییابیم.
اعداد ۳، ۷ و ۹ اعدادی مقدس دانسته میشدهاند و بررسی این نگاره موارد زیر را در تخت جمشید ثابت کردهاست:
آپادانا در مجموع ۷۲ ستون دارد که برابر ۷۲ فصل یسنای اوستا ۷۲ رشته کشتی (کستی) است که ایرانیان باستان به کمر میبستهاند. بر نقوش بارعام کاخ صد ستون و نقشنمای آرامگاهها، پادشاه و شش تن از یارانش را نشان دادهاند که درست مانند قرار گرفتن اهورامزدا در میان شش فرشته بزرگ در باور ایرانیان باستان است و تأییدکننده زرتشتی بودن هخامنشیها است.
پلکان بزرگ شمالغربی ۱۱۱ پله (یعنی سه بار عدد یک) دارد که حاصل ضرب ۳۷ در عدد ۳ است و شمار منزلهای راهشاهی از شوش تا سارد هم درست ۱۱۱ بودهاست.[۲۷]
بست فلزی به جای ملات
برای روی هم گذاشتن سنگها ملاتی به کار برده نمیشده، بلکه دو سطح برهم چسبیده را چنان میتراشیدهاند که صاف میشده و به خوبی روی یک دیگر سوار میگشتهاند، فقط قسمت میانی دو سطح را زبرهتراش باقی میگذاردهاند تا هر دو سطح خوب به هم بچسبند. برای پیوستن سنگها، علائم زیادی به کار میبردهاند. مثلاً روی ستونی که میخواستند به پا کنند، چند علامت یکسان بر لبه قطعات مجاور هم، پیش از آن که بالا برده شوند، حک میکردند و این نقاط در سوار کردن قطعات بر روی هم میافتادند و خط دلخواه و طرح مورد نظر درست میشد. عمل پیوستن به چند راه انجام میگرفت، یکی قفل و جفت بود، که قسمتی از یک تخته سنگ را برجسته ساخته و به همان نسبت یک گودی در تخته سنگ دیگر میکندند و دو سنگ را به هم میچسباندند، اما راهی که بیشتر مورد استفاده قرار میگرفت این بود که در دو سنگ مجاور دو گودی همانند و مرتبط میکندند و آنها را با میله آهنی به هم بسته و روی آن سرب مذاب ریخته و صیقل میدادند، این بستها به صورت دم چلچلهای، استوانه، قلمی و سرتبری ساخته میشدند.[۲۸]
پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ ملل
ورود سکو، دو پلکان است که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارند که همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند بکند و در سینهٔ خود جای دهد. این پلکانها از هر طرف ۱۱۱ پلهٔ پهن و کوتاه (به ارتفاع ۱۰ سانتیمتر) دارند. بر خلاف عقیدهٔ بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پلهها به خاطر این بوده که اسبها نیز بتوانند از پلهها بالا بروند، پلهها را کوتاهتر از معمول ساختهاند تا راحتی و ابهت میهمانان (که تصاویرشان با لباسهای فاخر و بلند بر دیوارهای تخت جمشید نقش بسته) هنگام بالا رفتن حفظ شود. بالای پلکانها، بنای ورودی تخت جمشید، دروازه بزرگ یا دروازهٔ خشایارشا یا دروازه ملل، قرار گرفتهاست. ارتفاع این بنا ۱۰ متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشتهاست که امروزه بقایای دروازههای آن برجاست. بر دروازهٔ غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی حجاری شدهاست. این دروازهها در قسمت فوقانی با شش کتیبهٔ میخی تزیین یافتهاند. این کتیبهها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان میکند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفتهاست.»[۲۹]
دو دروازه خروجی یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق قرار دارند و دروازه جنوبی رو به کاخ آپادانا، یا کاخ بزرگ بار، دارد.
-
کاخ دروازه کشورها
-
پلکان ورودی تخت جمشید
-
نمای ورودی تخت جمشید
پلکانهای کاخ آپادانا
کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکانهای شرقی این کاخ که از دو پلکان – یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب – تشکیل شدهاند، نقوش حجاریشدهای را در دیوار کنارهٔ خود دارند. پلکان رو به شمال نقشهایی از فرماندهان عالیرتبهٔ نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گلهای نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شدهاست.[۱۰] در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده میشوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک میشوند، دیده میشود.[۱۰]
بر دیوارهٔ پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده میشود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد که در شکل زیر مشخص شدهاند:
کاخها و ساختمانها
کاخ آپادانا
کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شدهاست، برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده میشدهاست. این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط مییابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شدهاست که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل است.[۱۰]
کاخ تچر
تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی است. این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بودهاست. روی کتیبهای آمده: «من داریوش این تچر را ساختم.» این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست.
قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایارشا و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست.[۱۰]
کاخ روی صفهای به بلندی ۲٬۴ متر ساخته شدهاست. مساحت کاخ ۲۹ در ۴۰ متر و اتاق مرکزی آن مربعی به ضلع پانزده متر است. دوازده ستون در آن به کار رفته بودهاست. چارچوب درها با نقش برجستههایی تزیین شدهاست که پادشاه و دو ملازمش را به تصویر میکشد که یکی سایه بان و دیگری شال حمل میکند. نقش برجستههای راه پلهای دیگر، خدمتکاران را در حال بردن حیوانات و ظرفهای سرپوشیده برای برپایی ضیافت نشان میدهند. قرنیزهای گچبری شده از روی نمونهٔ مصری و سنگهایی که مانند آیینه صیقل یافتهاند، از جملهٔ بخشهای استثنایی این بنا هستند. بنا بر نظر کرفتر، احتمالاً در جنوب کاخ داریوش باغی وجود داشتهاست.[۳۰]
کاخ هدیش
این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشا بودهاست در مرتفعترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد.
احتمال میرود آتشسوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنیها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشتهاست. به خاطر ویرانی شدید اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلیها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام بردهاند.
هدیش به معنای جای بلند است و چون خشایارشا نام زن دوم او هدیش بودهاست نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبیترین قسمت صفه قرار دارد و قسمتهای زیادی از کف از خود کوهاست.[۱۰]
کاخ ملکه
این کاخ توسط خشایارشا ساخته شدهاست و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایینتری قرار گرفتهاست. بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرقشناس مشهور، پروفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفتهاست.[۱۰]
کاخ ه
کاخ ه یا کاخ اچ یکی از کاخهای تخت جمشید است که در جنوبغربی تختگاه و در غرب کاخ هدیش قرار گرفتهاست. پلکان منقوشی که از دو جانب به این کاخ راهبر است، اکنون حالتی نیمه ویران دارد. پلکان اصلی به گواهی قطعه مکتوبی که از آن به جای مانده، به بنایی تعلق دارد که خشایارشا آغاز و اردشیر یکم آن را تمام کردهاست.[۱۰]
کاخ سهدر
کاخ سهدر، تالار شورا، دروازه شاهان، سهدروازه، سه دری یا کاخ مرکزی، در مرکز کوشک شاهی تختجمشید قرار دارد. این کاخ توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخهای دیگر راه مییابد و از این جهت آن را کاخ مرکزی و یا سه دری نیز میخوانند. چون بر پلکانهای این کاخ، نجیبزادگان پارسی را نقش کردهاند که به حالتی دوستانه و غیررسمی، برای ملاقات فرمانروا میروند و نیز به سبب نوع کاربری و موقعیت کاخ، گاهی آن را تالار شورا نیز نامیدهاند. پیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت میدادند، اما دلایلی در درست است که ساخت کامل آن به وسیله اردشیر یکم صورت گرفته بودهاست.[۳۱]
کاخ صدستون
وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ فوت مربع (حدود ۴۳۰۰ متر مربع) است و سقف آن بهوسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشتهاند، بالا نگه داشته میشدهاست.[۱۰]
کاخ شورا
به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت میپرداختهاست. با توجه به نقوش حجاری شده، از یکی از دروازهها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج میشدهاست. به این دلیل به این جا کاخ شورا میگویند که در اینجا دو سرستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.[۱۰]
ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی
این مجموعه مشتمل بر یک تالار ۹۹ ستونی، یک تالار صد ستونی، تعدادی سالن، اتاق و دو حیاط خلوت است. مجموعه ساختمانهای خزانه توسط حصاری ضخیم و خیابانی پهن از مابقی قسمتها جدا میشدهاست. بر اساس روایت مورخین یونان باستان پس از سقوط تخت جمشید اسکندر طلا، نقره و اشیای قیمتی خزانه تخت جمشید را که بزرگترین خزانه هخامنشیان بودهاست با سه هزار شتر و تعداد زیادی اسب و قاطر به محل دیگری انتقال دادهاست. خزانه به فرمان داریوش بزرگ بنا شد و خشایارشا در آن اصلاحاتی به عمل آوردهاست. اکثر ظروف، مجسمهها و به خصوص هشت لوح سنگی معروف خشایارشا از این محل به دست آمدهاست. در حفاریهای علمی گذشته در این محل نیز تعداد زیادی الواح گلی به خط میخی و زبان عیلامی مربوط به دستمزد کارگران به دست آمدهاست.
[۱۰] مجلس بارعام شاهی که در همین محل کشف شده، خشایارشا (نه داریوش بزرگ که پیشتر میپنداشتند) را نشان میدهد که با لباس تمام رسمی بر تخت نشستهاست. عصای شاهی را در دست راست و گل نیلوفر آبی (لوتوس) را که نشانهٔ شاهان هخامنشی است به دست چپ گرفتهاست. پشت سر شاه ولیعهد با گل نیلوفر آبی در دست چپ ایستاده و دست راست خود را باحالت احترام بالا نگاه داشتهاست. سپس یکی از خواجگان دربار و بعد از او اسلحهدار شاه ایستادهاند. در مقابل شاه دو عودسوز قرار دارند و رئیس تشریفات به حالت احترام گزارش میدهد. مراسم زیر یک شادروان (چادر سلطنتی) انجام میگرفته که در اطراف آن چهار نگهبان حضور دارند. بر اساس تحقیقات به عمل آمده جایگاه اصلی این نقش، بخش مرکزی پلکان آپادانا بودهاست.[۱۰]
-
پلکان ورودی کاخ آپادانا
-
نمایی از سنگنگاره فروهر در کاخ تچر
-
نمایی از کاخ هدیش
-
نمایی از یک دیواره در کاخ صد ستون
-
مجلس بارعام شاهی خشایارشا واقع در ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی
نمادها
|
این نوشتار کامل نیست. |
- گاو
نقش برجستهٔ شیری را که به خوردن گاو مشغول است دارای اهمیت فصلی و شیر را نماد تابستان گرم و گاو را نماد بارش زمستانی دانستهاند.[۳۲]
- شاهین
ابوریحان بیرونی درکتاب «التفهیم» میگوید:
عقاب زرین نشان پرچم ایران باستان بودهاست نقش شاهین بر درفش هخامنشی نشانهای از پیروزی و نمادی از اهورامزدا در پرندگان میباشد.[۳۳]
- شیر
نماد تابستان گرم بودهاست.[۳۲]
- لوتوس
- سرو
- دیوارهای کنگرهدار
آرتور پوپ دیوارهای کنگرهدار را نماد کوهستانها و ستونهای پرشمار را نماد جنگل مقدس تفسیر کردهاست.[۳۴]
سنگنگارهها
در سنگنگارههای تختجمشید هیچکس را نمیتوان در حالت خضوع یا سرافکنده دید و نمایندگان ملل نه به عنوان شکست خوردگان یا برده بلکه همه بهطور یکسان عضو جامعه بزرگ جهانی هستند و همه ملل از مادها تا هندیها، تونسیها، آفریقاییها و یونانیان همه به صورت شخصیت مستقل و متکی به خود نقش شدهاند.[۳۳]
در سنگ نگارهای تختجمشید فاصله هر ملت به وسیلهٔ یک درخت سرو، که درخت مقدس میباشد، جدا شدهاست. درجهبندی نمایندگان ملل بر پایه فرهنگ و سابقه یا دوری و نزدیکی آنهاست مانند مادها، ایلامیها، خوزیها، بابلیها، آشوریان.[۳۳]
راهنمای ملل، پارسی و مادی و یا ایلامی است که دست در دست ملل دیگر جهت راهنمایی مهمانان مشخص شدهاست و مردم همه ملل آزاد بودند تا از لباس، فرهنگ و زبان خود استفاده نمایند در صف نمایندگان و درکل تخت جمشید هیچکس سوار بر اسب نیست، هیچگونه سعی در برتر نشان دادن یا تفاخر پارسیها نسبت به ملل دیگر را نمیتوان دید.[۳۳]
نمایندگان ملل دستهایشان را به نشانه دوستی به طرف همدیگر دراز کردهاند. داشتن عصا نشان از مقام و درجه عالیاست، کلاه شیاردار بلند نشانهٔ مقام ارتشی و کلاه بلند ساده نشانه از بزرگی و کلاه استوانه کوتاه نشانه از کارمند درباری و گارد سلطنتی و خدمتگزاران میباشد.[۳۳]
سنگنگاره پیشکشآوران تخت جمشید طرح سنگ نگارهای است که در قسمتهای مختلف کاخهای هخامنشیان در تخت جمشید دیده میشود. این طرح، پیشکشآورانی را نمایش میدهد که هر کدام با حمل یک تحفه از پلکانی بالا میروند. از این طرح در کاخ هدیش (کاخ اختصاصی خشایارشا شاه) و کاخ تچر (کاخ اختصاصی داریوش بزرگ) استفاده شدهاست. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد سنگتراشی و معماری هخامنشیان، تخته سنگهای تراشیده و حکاکی شدهای است که در دیواره پله-گذرهایی که به سمت تالارها و کاخهای جشن و مراسمات منتهی میشوند، قرار دارند.
سنگنبشتهها
سنگنبشتههای داریوش بزرگ
- شش رَج به سه زبان چندین بار روی چهارچوبهای اندرونی کاخ داریوش، بالای نگارههای داریوش و همراهانش آمدهاست. «داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی، کسی که این کاخ را ساخت»
- یک رَج به سه زبان روی پوشاک داریوش؛ هم اکنون در بخش نشانهای نسکخانهٔ میهنی پاریس نهادهاست. «داریوش شاه بزرگ، پسر ویشتاسب هخامنشی»
- رَج به سه زبان، هجده بار روی رخبام پنجرهٔ همان اندرونی کاخ داریوش بسامد شدهاست. «رخبام پنجره سنگی ساخته شده در کاخ داریش شاه»
- بیست و چهار رَج تنها به زبان پارسی باستان، روی دیوار جنوبی کاخ داریوش. ۰۱ اهورامزدای بزرگ، بزرگترینِ بغان، او داریوش شاه را آفرید، او شهریاری را به او ارزانی داشت؛ بخواست اهورامزدا داریوش شاه است. ۰۲ داریوش شاه گوید: این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت، زیبا، دارنده اسبان خوب، دارندهٔ مردان خوب، به خواست اهورامزدا و نیز من داریوش شاه، از دیگری نمیترسد. ۰۳ داریوش شاه گوید: اهورامزدا مرا یاری کند، با بغان خاندان شاهی و این کشور را اهورامزدا از دشمن، از خشکسالی، از دروغ بپاید! به این کشور نه دشمن، نه خشکسالی، نه دروغ بیاید؛ این را من چون بخشایشی از اهورامزدا با بغان خاندان شاهی درخواست میکنم. باشد که این نیکی را اهورامزدا با بغان خاندان شاهی به من بدهد.[۱۰]
- به زبانهای ایلامی و اکدی هر کدام بیست و چهار رَج. نوشتهٔ پارسی باستان ندارد. ۰۱ من داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای بسیار، پسر ویشتاسپ هخامنشی هستم. ۰۲ داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا اینها هستند کشورهایی که من افزون بر مردم پارسی، از آنِ خود کردم، که از من ترسیدند و به من باژ دادند: ایلام، ماد، بابل، ارابایه، آشور، مسر، ارمنیه، کبدوکیه، سارد، ایونیهایی خشکی و (آنها) که کنار دریا هستند، و کشورهایی که آن سوی دریا هستند، اسَگرتیا، پارت، زرنگ، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، ثتگوش، رخج، سند، گندار، سَکَ، مَکَ. ۰۳ داریوش شاه گوید: اگر اینگونه بیندیشی «از دیگری نترسم» این مردم پارس را بپای؛ اگر مردم پارس پاییده شوند، از این پس شادی پیوسته به دست اهورا بر این خاندان فرو خواهد رسید.[۱۰]
- سه زبانه، پارسی باستان ده رَج، ایلامی هفت رَج و اکدی هشت رَج، روی دو لوح طلایی و دو لوح سیمین که هم اکنون در تهران نگهداری میشوند. ۰۱ داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی. ۰۲ داریوش شاه گوید: این است شهریاری که من دارم، از سکاهای آن سوی سغد، از آن جا تا کوش (اتیوپی)، از هند، از آن جا تا سارد، که آن را اهورامزدا، بزرگترینِ بغان بر من ارزانی داشت. اهورامزدا مرا و خاندان مرا بپاید.[۱۰]
- سه زبانه هر زبان یک رَج، روی دستگیرهٔ دری از سنگ لاجورد ساختگی. «دستگیرهٔ در از سنگ گرانبهایی ساخته شده در کاخ داریوش شاه»[۳۵]
سنگنبشتههای خشایارشا
- خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یک شاه از بسیاری٬یک فرماندار از بسیاری.
- من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینهای دارندهٔ همه گونه مردم، شاه در این زمینِ بزرگِ دور و دراز. پسر داریوش شاه هخامنشی.
- شاه خشایارشا گوید: به خواست اهورامزدا این دالانِ همه کشورها را من ساختم. بسیار (ساختمان) خوب دیگر در این (شهر) پارس ساخته شد، که من ساختم و پدر من ساخت. هر بنایی که زیبا دیده میشود ٬آن همه را بخواست اهورامزدا ساختیم.
- شاه خشایارشا گوید: اهورامزدا مرا و شهریاری مرا بپاید و آنچه را که به دست من ساخته شده و آنچه را که به دست پدر من ساخته شده، آن را اهورامزدا بپاید.[۱۰]
- شاه خشایارشا گوید: داریوش را پسران دیگری بودند، ولی چنانکه اهورامزدا را کام بود، داریوش، پدر من، پس از خود، مرا بزرگترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت، به خواست اهورامزدا من بر جایگاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم، بسیار ساختمانهای والا ساختم. آنچه را که به دست پدرم ساخته شده بود، من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آنچه را که من ساختم و آنچه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم.[۱۰]
- شاه خشایارشا گوید: پدر من داریوش بود؛ پدر داریوش ویشتاسب نامی بود. پدر ویشتاسب آرشام نامی بود. هم ویشتاسب و هم آرشام هر دو در آن هنگام زنده بودند، اهورامزدا را چنین کام بود، داریوش، پدر من، او را در این زمین شاه کرد. زمانی که داریوش شاه شد، او بسیار ساختمانهای والا ساخت.[۳۵]
سنگنبشته اردشیر یکم در تخت جمشید
سنگنبشتههای اردشیر یکم در کاخ ه، H یا کاخ اردشیر یکم بر روی یک دیواره واقع است.[۱۰]
اشتباه نگارشی در سنگنوشتهها
ادریانو روسی استاد تمام مطالعات ایران شناسی دانشگاه ناپل ایتالیا پس از بررسی سنگنوشتههای تختجمشید و مقایسه متن آنها بیان کرد غلط املایی و اشتباه نوشتاری اندکی در بعضی از آنها وجود دارد که به نظر میرسد این اشتباهها از سوی کارگران ساده و حکاکان کمسواد صورت گرفته باشد[۳۶]
کتیبهها
کتیبههای غیرهخامنشی
یکی از نقاط قابل توجه که در مجموعه کاخهای تخت جمشید وجود دارد، موجودیت کتیبههایی است که مربوط به دوران شاهنشاهی هخامنشیان نمیشود. عضدالدوله دیلمی در آنجا دو کتیبه به خط کوفی به یادگار گذاشته و کتیبههای دیگری هم به عربی و فارسی از سدههای بعد و اشخاص تاریخی دیگر در آنجا باقیمانده که آخرین آنها مربوط به اواخر دوره قاجار است.[۳۷]
-
سنگنگاره دوره ساسانیان(اسب سوار)
-
سنگنوشته دوره ساسانیان به خط پهلوی
کتیبههای گلی
در حفاریهای انجام شده در محل تخت جمشید تعداد بسیار کتیبههای گلی که در انبارهای زیر تخت جمشید انباشته شده که بر اثر سوختن تخت جمشید پخته شدند یافت شد و همگی به آمریکا ارسال شد که متأسفانه در بین راه تعداد بسیاری از آنها از بین رفتند و مقدار مانده نیز به علت جنگ جهانی دوم در انبارهای دانشگاه آمریکا ماند و ترجمه نشد. سر انجام ترجمه صورت گرفت که مشخص شد حاوی دفاتر حسابداری امپراتوری هخامنشی است و فراتر از آن مشخص شد ایرانیان در آن زمان چگونه میزیستهاند به عنوان مثال مشخص شد کلیه کارگران و مهندسان در ساخت تخت جمشید حقوق در یافت داشته (شراب – گندم و…) و زنان دارای حقوق کامل بوده و حتی مرخصی بارداری داشته و کسانی هم حقوق دریافت میداشتهاند تا از کودکان مراقبت کنند متأسفانه در تاریخ ۱۳۸۷ هـ.ش. مشکلات زیادی بر سر این کتیبهها رخ داد به این شکل که تعدادی یهودی با ادعای دست داشتن حکومت جمهوری اسلامی در بمب گذاریها علیه یهودیان تقاضای غرامت کرده و به عنوان مال ایران این کتیبهها را معرفی کردند و تقاضای دریافت این کتیبهها را به عنوان غرامت نمودند.[۱۰] بر اساس استادان شرکت کننده در مستند شبکه دیسکاوری، از میان کتیبههای گلی که تا کنون خوانده شدهاست سه موضوع مهم مشخص شدهاست:
- – نظام پرداخت حقوق
- مصالح و انواع فلزات بکار رفته در تخت جمشید. بر اساس لوحهها خوانده شد دهها کیلو طلا برای زیباسازی تالارهای پذیرایی و تالار آیینها بهکار رفتهاست.
- اینکه پرسهپولیس در یک اقدام انتقامجویانه به آتش کشیده شدهاست.
[۱]
نظام پرداخت حقوق به کارگران تخت جمشید
در اواخر سال ۱۳۱۲ خ. براثر خاکبرداری در گوشهٔ شمال غربی صفه تخت جمشید، حدود چهل هزار لوحهٔ گلی به شکل مهرهای نماز بهدست آمد. بر روی این الواح واژگانی به خط میخی عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن آشکار شد که این الواح عیلامی اسناد ساخت قصرهای تخت جمشید است. در میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است. از کشف این الواح، نظریاتی که اظهار میداشتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با به بیگاری گرفتن رعایا ساخته شده باطل شد. زیرا این اسناد عیلامی ثابت میکند که به تمام کارگران این قصرها، از جمله کارگران ساختمانی و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد میدادند و هر کدام از این الواح سند هزینهٔ یک یا چند نفر کارگر است.
کارگرانی که در بنای تخت جمشید نقش داشتند، از ملتهای مختلف چون ایرانی، مصری، بابلی، یونانی، عیلامی و آشوری تشکیل میشدند که همهٔ آنان رعیت دولت شاهنشاهی هخامنشی ایران بهشمار میرفتند. بر اساس خشتنوشتههای کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده میکردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.[۳۸]
جایگاه کنونی این سازه
در دورهٔ نو و با بازگشت و پیدایش حس میهنپرستی در میان ایرانیان و ارجگذاری به گذشتگان این سرزمین، تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. در زمان حکمرانی خاندان پهلوی در ایران به این بنا توجه فراوانی گردید و محمدرضاشاه پهلوی جشنهای دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران را در این سازهٔ کهن انجام داد. با آغاز رویداد انقلاب اسلامی این سازه را یادگار شاهان خواندند و بسیار مورد بیمهری قرار دادند. از جمله صادق خلخالی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب برای تخریب آن عازم شد، اما با مقاومت مردم و پرسنل تخت جمشید ناکام ماند.[۳۹] ولی امروزه میتوان تخت جمشید را نامآورترین و دوستداشتنیترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست.
سد سیوند در ۹۵ کیلومتری شمال شیراز، ۵۰ کیلومتری شهر باستانی تخت جمشید و حدود ۱۰ کیلومتری پاسارگاد بر روی رودخانهٔ سیوند ساخته شدهاست. رودخانهٔ پلوار بین این دو محوطهٔ باستانی ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو (تخت جمشید و پاسارگاد) در کنار آرامگاه کورش و در دل تنگه بلاغی جریان داد. با آبگیری این سد مخالفتهای بسیاری صورت گرفتهاست. معترضان به آبگیری سد سیوند معتقدند آبگیری این سد پیامدهای ناگواری را برای میراث فرهنگی و طبیعی منطقهٔ دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی به همراه خواهد داشت. متأسفانه سر انجام این سد در فروردین ۱۳۸۶ هـ.ش. آبگیری شد. شایان ذکر است که عمر مفید سد ۳۰ سال تخمین زده شدهاست اما کارشناسان تأثیر تخریبی این سد را بسیار زیاد دانسته و اعلام میداشتند یک پروژه سی ساله عمر مفید باعث تخریبی در آثار ملی و ضربه به آنها خواهد شد.
تل آجری
تُل آجری بنایی است که در ۳ کیلومتری تختجمشید واقع شده و بخشهایی از یک دروازه دوره هخامنشیان است که پیش از تختجمشید ساخته شده و در ساخت آن از هنر و فرهنگ بابلی هم استفاده شدهاست. ابعاد این بنا حداقل ۳۳ در ۳۳ متر است و هزاران آجر لعابدار در ساخت آن بکار گرفته شدهاست. باستانشناسان دریافتهاند که تُل آجری دروازهای است که پیش از تختجمشید و برای کاخی به نام «فیروزی» که امروز به طور کامل تخریب شده ساخته شدهاست. میان دروازه و کاخ هم پردیسی بوده که مطالعات ژئوفیزیک آن را اثبات میکند. اما آنچه بیش از همه مهم است، این یافتهها نشان میدهد تُل آجری و رابطهاش با «کاخ فیروزی»، شباهت زیادی به ساختارهای معماری در پاسارگاد دارد. از سوی دیگر، در ساخت تُل آجری از هنر و فرهنگ و معماری بابلیان استفاده شده که نشان از گرایش هخامنشیان به هنر بابلی دارد. آجرهای لعابدار بکار رفته در این بنا مزین به ترکیبی از نقوش اسطورههای ایران و میانرودان باستان است. تا آن حدود که حتی قالبهای بکار رفته در تزئین نقش حیوانات با قالب نقش اسطورههای دروازه ایشتار در بابل میانرودان یکسان است. آجرهای لعابدار کشف شده از تُل آجری با نقوشی از گاو و موشخوشو، یکی از مهمترین یافتههای باستانشناسی هیئت ایران و ایتالیا هستند. این آثار نفیس اکنون در محلی امن نگهداری میشوند تا به صورت پازلی، به هم متصل شده و شکلی از تزئینات دروازه هخامنشی را نشان دهند.[۴۰]
هیئت کاوش
یک هیئت کاوش ایرانی – ایتالیایی در این محل کاوش میکرد. علیرضا عسکری چاوردی، سرپرست ایرانی از دانشگاه شیراز و سرپرست ایتالیایی برنامه پییر فرانچسکو کالیری از دانشگاه بولونیا بودند.[۴۱]
جشنهای ۲۵۰۰ ساله
جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در شهر شیراز و در کنار تخت جمشید با حضور سران کشورهای گوناگون جهان برگزار میشد. از میهمانان در ۵۰ چادر وافر و اشرافی پذیرایی میشد. آغاز مراسم در پاسارگاد و در جوار آرامگاه کوروش بزرگ بود که طی آن محمدرضاشاه پهلوی نطق معروف خود را بیان داشت و سپس سران و پادشاهان ۶۹ کشور جهان، به کوروش بزرگ ادای احترام کردند.[۴۲]
جشن هنر شیراز
جشن هنر در شیراز تخت جمشید به درازای ده سال از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ برگزار شد. این سازمان برای گسترش هنر و بزرگداشت هنرهای اصیل ملی و به منظور بالا بردن سطح هنر در ایران و بزرگداشت هنر هنرمندان ایران و شناساندن هنر و هنرمندان خارجی در ایران بنیان شد.[۴۳] بود.
موزه هخامنشی در تخت جمشید
بنای موزه هخامنشی در تخت جمشید کهنترین بنای ایران است که مرمت شد و به موزه اختصاص یافتهاست. این ساختمان یکی از مجموعه کاخهای تخت جمشید است. بخشهایی از این بنا که در حال حاضر به عنوان موزه مورد استفادهاست، شامل یک ایوان، دو نگارخانه و یک تالار است. در ایوان موزه که در سمت شمال ساختمان قرار دارد و ورودی موزه در آن واقع شدهاست، دو جرز (دیوار اتاق و ایوان، پایهٔ ساختمان که از سنگ و آجر سازند) سنگی عظیم یک پارچه به ارتفاع تقریبی ۸ متر و عرض ۲۰٫۱ متر به وزن حدود ۸۰ تن در جلو و طرفین قرار دارد. هر یک از این دو جرز سترگترین سنگ یک پارچهای است که در تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفتهاست. سقف ایوان را هشت ستون چوبی با سر ستونهای گاو دو سرنگه میدارد. موزه تخت جمشید در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ خ و مصادف با ۱۸ ماه مه ۲۰۰۲ (میلادی)، روز جهانی موزه افتتاح شد.[۴]
تخت جمشید از نگاه سفر نامه نویسان
سفرنامه یا کتاب فیثاغورس (Pythagore) زایش ۶۰۸ پیش از میلاد، درگذشت ۵۰۹ ق. م) یکی از قدیمیترین منابع دربارهٔ تخت جمشید است. او (در فصل ۱۰۲ تا ۱۱۰ ترجمه فارسی) آن را شرح داده و آن را بنایی عظیم دانسته و گفتهاست صدها نفر در حال تکمیل آن هستند وقتی این بنا تکمیل شود بزرگترین بنای جهان خواهد بود.[۴۴] پولیپیوس مورخ یونانی سده سوم پیش از میلاد متذکر شدهاست که در زمان هخامنشیان آن کس که کاریزی حفر یا زمینی را آباد میکرد یا کاریز خشکی را بازسازی مینمود مالیات ۵ نسل بر او بخشوده میشد. در سیاحتنامه فیثاغورس به باغهای مصفا که با دولاب آبیاری میشده اشاره شده که داریوش و کوروش خود ساعتی را در آن به کشاورزی میپرداختهاست. او از اسبهای تربیت شده که آنها را پارس میخواندند یاد کردهاست.[۴۵] [۲]
تخت جمشید پس از اسلام
در کتابهای مورخان دوران اسلامی از قرن چهارم به بعد از بنای تخت جمشید به عنوان بنایی عظیم یاد شده و شگفتی حاصل از بزرگی بنا، سبب شد که تا مدتهای طولانی آن را به جمشید یا سلیمان نبی، که هر دو را یکی میپنداشتند، و بنّایان آن را دیو و اجنه[۴۶] منسوب نمایند، و حتی نوشتهاند که دیوها مجسمه و تصویر شاهان خود را بر دیوارها کندهاند! در زمان مسعودی (قرن چهارم هجری قمری) آن را مسجد سلیمان بن داوود مینامیدند، ولی مسعودی فکر میکرد که آنجا بنایی کهن بوده که بعدها همای، دختر بهمن پسر اسفندیار، آن را آتشکده کردهاست.[۴۷] دیلمیان تخت جمشید را ساختهٔ اجداد خود میدانستند و عضدالدوله دیلمی در کاخی که به اسم فرزندش ابونصر در شیراز ساخت، تعدادی از در و درگاههای کاخ تچر (کاخ داریوش بزرگ) را به آنجا منتقل کرد و در آنجا نصب کرد.[۴۸] محمد بن محمود طوسی در قرن ششم هجری قمری از استخر (اصطخر) به عنوان دارالملک سلیمان یاد کرده و از مسجد سلیمان و نقوش و حجاریهای آن سخن به میان آورده[۴۹] و مانند اصطخری[۵۰] احداث این بنای سترگ را به دیوها و پریان نسبت دادهاست.[۵۱] در همان زمان، ابن بلخی این مکان را کاخ جمشید دانسته و ضمن توصیف آن، برخی ویژگیهای طبیِ موجود در مصالح بهکاررفته در آن را، که در بین مردم آن دوره شناختهشده بوده، برشمردهاست.[۵۲] آنچه حمداللّه مستوفی[۵۳] در قرن هشتم هجری قمری دربارهٔ تخت جمشید از نویسندگان پیش از خود نقل کرده، گویای استمرار عقاید پیشین در اینباره است.
تخت جمشید پس از انقلاب ۱۳۵۷
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران برخی از افراطیون تلاش کردند تا با حمله به تخت جمشید، این بنای تاریخی را تخریب کنند که با مخالفت و ایستادگی مسئولان و مردم محلی در این کار ناکام ماندند.[۵۴] گزارشهایی موجود است که صادق خلخالی پس از تخریب آرامگاه رضا شاه قصد تخریب آرامگاه فردوسی و پارسه (تخت جمشید) را هم داشته اما این مسئله با مخالفت دولت موقت (از جمله وزیر فرهنگ پرویز ورجاوند،[۵۵] استاندار فارس نصرتالله امینی[۵۶] و آیتالله سید محمود طالقانی و مقاومت مردم مرودشت و کارکنان پارسه، در این امر ناکام ماند.[۵۷]
تأثیر تخت جمشید بر معماری پس از خود
معماری باستان
تخت جمشید نه فقط یکی از پایتختهای دوره هخامنشیان و مرکزی تشریفاتی، اداری و اقتصادی به شمار میرفته، بلکه الگویی برای هنر ملتهای بعدی هم گشتهاست. بعدها در اصطخر و نقش رستم به تقلید از پارسه آثاری به وجود آوردند. پادشاهان فارس از تخت جمشید برای آزادی از سلطه مقدونیان الهام میجستند. ساسانیان به پارسه احترام مینهادند و به دستور بابک و دو پسرش، اردشیر و شاپور، نقش آنان را به روش سوزنی در دیوار شمالی، تالار حرمسرا کندند و شاپور سگانشاه دو کتیبه از خود در کاخ تچر که کاخ داریوش بزرگ بود، باقی گذاشت. معماران و هنرمندان دوره ساسانی از تزیینات و ویژگیهای هنری و معماری تخت جمشید الگوبرداری کردهاند، به عنوان مثال در درگاههای فیروزآباد، پلکان کنگاور، نقش هدیه پردازان و نجبا در سنگتراشی شاپور یکم در بیشاپور، سرستونهای سنگی کاخی در بیشاپور و شیار ستونهای گچی شیز (تخت سلیمان آذربایجان). این گونه تقلید به خارج از کشور ایران هم رسوخ کرده و حتی در تزیینات و طرحهای آکروپل آتن هم مشخص است. تأثیر مستقیم ستونها و تزیینات تخت جمشید بر هنر هند و بلخ در دوره یونانگرایی (هِلِنیسم) روشن است، چنانکه حتی مظهر مردم و دولت هند، یعنی ستون سَرْنات، نیز تقلیدی از ستونهای تخت جمشید است.[۵۸]
معماری مدرن
با روی کار آمدن رضاشاه و نیاز به راهاندازی نهادهای مدرن مانند بانکها، دادگستری، ادارههای دولتی و مانند آنها گونهای نوین از معماری پدیدار شد. بر پایه این گونه از معماری ساختار و سازه ساختمان بر پایه معماری مدرن طراحی شده اما در تزئینات و نماسازیهایش از معماری ایران باستان و به ویژه تخت جمشید بهره گرفته شدهاست. کاخ شهربانی، ساختمان صندوق بانک ملی ایران و ساختمان دبیرستان انوشیروان دادگر نمونههای برجستهای برای این گونه معماری هستند. نما، سرستونهای با نماد جانوران اساطیری، سنگتراشیها و نقش سربازان هخامنشی و سنگ نبشتهها این ساختمانها کاملاً از روی معماری دوران هخامنشی از «تخت جمشید» الگوبرداری شدهاست و پلکانهای دو طرفه سنگی آنها یادآور معماری کاخ آپادانا است.[۵۹][۶۰]
معماران در آن دوره میکوشیدند «شکوه ازدسترفته» ایران را با الگو گرفتن از معماری باستان بازسازی کنند. ساختمان کاخ شهربانی را کاملترین نمونهبرداری از کاخهای پارسه و تخت جمشید دانستهاند.[۶۱]
-
کاخ شهربانی
-
ساختمان صندوق بانک ملی ایران
-
موزه پست و تلگراف تهران
-
سردر دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
-
ساختمان شرکت فرش ایران
-
دبیرستان انوشیروان دادگر
-
آرامگاه فردوسی
-
هتل بزرگ داریوش
سرانجام تخت جمشید
مجموعه کاخهای تخت جمشید، در سال (۳۳۰ پیش از میلاد) به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و تمام بناهای آن به صورت ویرانه درآمد.[نیازمند منبع] از بناهای بر جای مانده و نیمه ویرانه، بنای مدخل اصلی تخت جمشید است که به کاخ آپادانا معروف است و مشتمل بر یک تالار مرکزی با ۳۶ ستون و سه ایوان ۱۲ ستونی درقسمتهای شمالی، جنوبی و شرقی است که ایوانهای شمالی و شرقی آن بهوسیله پلکانهایی به حیاطهای مقابل متصل و مربوط میشوند. بلندی صفه در محل کاخ آپادانا ۱۶ متر و بلندی ستونهای آن ۱۸ متر است. این مجموعه در فهرست آثار تاریخی ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدهاست.[۶۲]
فیلم تختجمشید
فیلم شکوه تخت جمشید، که روایتگر جلوههای تخت جمشید است و به وسیله تجهیزات رایانهای بازسازی شدهاست، در تورنتو کانادا به نمایش عموم درآمد. فرزین رضائیان تهیهکننده و کارگردان ایرانی مقیم آمریکا برای تهیه این فیلم از یاری بسیاری از کارشناسان آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی بهره بردهاست و به مهمترین موزههای جهان مانند لوور، آرمیتاژ، متروپولیتن نیویورک و مانند آنها برای تهیه عکس و فیلم مراجعه کردهاست. در بازسازی این فیلم جمعی از استادان ایران شناسی دانشگاههای معتبر جهان هم چون پروفسور عباس علیزاده از دانشگاه شیکاگو، پروفسور ریچارد فری، از دانشگاه هاروارد، پروفسور شاپور شهبازی از دانشگاه ایسترن اورگن و پروفسور رمی بوکارلت محقق مرکز ملی علمی فرانسه نیز همکاری داشتند. این فیلم قبل از این هم در بخش چشم واقعیت یا سینمای مستند بیست و سومین جشنواره فیلم فجر شرکت کرده بود که نتوانست نظر هیئت داوران را به خود جلب کند.[۶۳]
تخت جمشید و نمادهای امروزی
تخت جمشید در نزد ایرانیان دارای جایگاه والایی است بهگونهای که ایرانیان این نگارهها را در کاربردهای گوناگون به کار میگیرند. برای نمونه نشان هواپیمایی ملی ایران (هما – ایران ایر) سر یک پرنده هما است، همچنین نشان بانک پارسیان از نگارههای تخت جمشید الهام گرفته شدهاست. باشگاه پرهوادار پرسپولیس تهران افزون بر نام غربی – یونانی تخت جمشید، دارای نشان پرنده همای پارسه است.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: شهر باستانی تخت جمشید میراث کوروش کبیر آرامگاه کوروش کبیر گنج ها
برگردان و ترجمه متن کامل این منشور چنین است:
خط ۱٫ «کورش» (در متن بابلی : «کو – رَ – آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با – بی – لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ – ری) و «اَکـَّد»(اَک – کـَ – دی – ای)، …
خط ۲٫ … همه جهان.
از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.
خط ۳٫ … مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴٫ او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵٫ معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ – ایلَـه) برای شهر «اور»(او – ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶٫ او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود … هر روز کارهایی ناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
خط ۷٫ او کارهای … روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر – اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد … همه مردم را.
خط ۹٫ از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد … دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
خط ۱۰٫ مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانه شان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱٫ ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲٫ مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن – شـَ – اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳٫ او تمام سرزمین «گوتی»(کو – تی – ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد»(اوم – مـان مَـن – دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (منظور همه انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴٫ کورش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشه نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵٫ او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
خط ۱۶٫ لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷٫ مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ – بو – نـَ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.
خط ۱۸٫ مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹٫ مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰٫منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
از این جا به بعد، روایت به صیغه اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود:
خط ۲۱٫ پسر «کمبوجیه»(کـَ- اَم – بو – زی – یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوه «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیش پیش» (شی – ایش – بی – ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
خط ۲۲٫ از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـِ – لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـَ بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
خط ۲۳٫ همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
خط ۲۴٫ ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵٫ وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶٫ من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷٫ او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸٫ برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
خط ۲۹٫ و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «آموری»(اَ – مور – ری – ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰٫ مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از … تا «آشـور» (اَش – شور) و «شوش» (شو – شَن)
خط ۳۱٫ من شهرهای «آگادِه»(اَ – گـَ – دِه)، «اِشنونا»(اِش – نو – نَک)، «زَمبان»(زَ – اَم – بـَ – اَن)، «مِتورنو»(مـِ – تور – نو)، «دیر»(دِ – ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای – دیک – لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲٫ فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳٫ هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
خط ۳۴٫ به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵٫ هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»
خط ۳۶٫ بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم. (صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم) …
خط ۳۷٫ … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران…
خط ۳۸٫ … باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور-اِنلیل»(ایم – گور – اِن – لیل) را استوار گردانیدم …
خط ۳۹…. دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ … که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
خط ۴۱٫ … به انجام رسانیدم.
خط ۴۲٫ دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ…
خط ۴۳٫ … کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش – شور – با – نی – اَپ – لی)
خط ۴۴٫ …
خط ۴۵٫ … برای همیشه!
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: ترجمه خط میخی منشور حقوق بشر کوروش کبیر آرامگاه کوروش کبیر
سنگ نگاره انسان بالدار سالمترین و زیباترین نقش ایجاد شده در بناهای پاسارگاد است که دارای مفاهیم عمیق اندیشه والای انسانی کوروش بزرگ است. سنگ نگاره مردی را نشان میدهد با ریش انبوه کوتاه، ردای بلند و تاجی بر سر در حالی که چهار بال او را در بر گرفتهاند رو به سوی مرکز کاخ دارد. عناصر تزئینی و هنری سنگ نگاره بسیار زیبا، چشمگیر و معنادار است. بر بلندای نقش تاجی زیبا است که روی شاخهای بلند و تاب دار یک قوچ حبشی، در حالی که دو مار کبرای پشت به هم کرده که هر یک گویی را به نماد خورشید بر سر دارند قرار گرفته است. سه دسته گل نی بخش اصلی تاج را که هر یک گوی خورشید را بر فراز دارند و با پر شترمرغ احاطه شدهاند تشکیل دادهاند. انتهای این سه دسته گل را سه گوی بزرگ خورشید پوشاندهاند. بالها با ظرافت و زیبایی دو سوی مرد را در بر گرفته در حالی که دو بال به سوی آسمان و دو بال به سمت زمین گسترده شدهاند. اندام این مرد با ردایی بلند و حاشیه دار پوشانده شده که مزین به گلهای رزت است. دستها یکی به سوی جلو و دیگری در امتداد بال به سوی بالا قرار گرفتهاند در حالی که پاها عریان هستند. در ایجاد این نقش از هنر و فرهنگهای ملل مختلف آن روز الهام گرفته شده است. از جمله تاج که پیشینهای مصری دارد، لباس بلند مرد که ایلامی است و بالها که ریشه در هنر آشور دارد. به کارگیری هنر ملل مختلف در این سنگ نگاره بر گرفته از اندیشههای والای انسانی کوروش است. در واقع هر قسمت نقش بیان کننده حضور نمایندهای از ملتهای گوناگون است. کوروش با ایجاد این سنگ نگاره یک نوع اتحاد و همدلی را میان مردمان سرزمینهای مختلف با اندیشه برابری انسانها با هر رنگ، نژاد و زبانی را به وجود آورد. بالای نقش برجسته تا سال ۱۲۴۳ خورشیدی، مزین به سنگ نبشتهای میخی سه زبانه بوده با مضمون «من کوروش شاه هخامنشی ام». ولی پیش از سال ۱۲۵۶ خورشیدی این سنگ نبشته را از بالای نقش برداشتهاند. کتیبه میخی که در بالای نقش انسان بالدار بوده به سه زبان پارسی باستان ایلامی، آکادی نوشته است. نقش انسان بالدار را یک مفسر هندی به نام مولانا ابوالکلام آزاد و علامه طباطبایی با شخصیت ذوالقرنین (صاحب دو شاخ) که در قرآن مجید از او به عنوان شاهی جهانگیر و دادگر و نظر کرده یاد شده یکی دانسته و بیان میکنند که ذوالقرنین یاد شده در قرآن همان کوروش بزرگ است.
پاسارگاد مجسمه بالدار پاسارگاد، منسوب به کورش کتیبهای دوسطری که به زبانهای پارسی
، عیلامی و بابلی بر روی دو جزء سنگی در کاخهای عمومی و خصوصی کوروش در پاسارگاد قرار دارد، به باستانشناسان اطمینان میدهد که بناهای پاسارگاد به دستور کوروش بنا شده اند.[۱] پاسارگاد در دشتی مرتفع به ارتفاع ۱۹۰۰ متر از سطح دریا، در حصار کوهستان واقع شدهاست. در سده هفتم قمری اتابکی از سلغریان فارس درنزدیک آرامگاه کورش مسجدی ساخت که در آن از سنگ کاخها استفاده شدهبود. به مناسبت جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در سال ۱۹۷۱ این سنگها دوباره به جاهای اصلی خود بازگردانده شدند. کاخ محل سکونت بی تردید نشان از تاثیر و نقش معماری یونانی دارد. ظاهراً هنگامی که کورش در سال ۵۴۵ پیش از میلاد سارد (پایتخت لیدی، شهری در غرب ترکیۀ امروزی) را به تصرف درآورد به شدت تحت تاثیر بناهای مرمرین شاهان لیدی قرار گرفته است. چه بسا او همان زمان شماری از اساتید اهل لیدی را در پاسارگاد به کار گماشته است. در کاخ تناسب جذاب سنگهای مرمر تیره و روشن، مخصوصاً در پایهها، جلب نظر میکند. این سنگها از پیرامون سیوند آورده شده است.[۲] [ویرایش] پیشینه سرزمین پارس زادگاه هخامنشیان بودهاست. خاندان پارس، که به رهبری کوروش دوم (که از ۵۲۹ تا ۵۵۹ پیش از میلاد سلطنت نمود) در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، بر مادها پیروز شدند. بر پایهٔ سنت، کوروش دوم این منطقه را به پایتختی انتخاب کرد، زیرا در نزدیکی منطقهای بود که بر ایشتوویگو پادشاه ماد پیروز شد. این اولین پیروزی، پیروزیهای دیگری چون غلبه بر لیدی، بابل نو، و مصر را به دنبال داشت. امپراتوری هخامنشی بعداً توسط پسر او کمبوجیه (۵۲۲ تا ۵۲۹ پیش از میلاد) و داریوش اول (۴۸۶ تا ۵۲۱ پیش از میلاد) تحکیم و گسترش یافت. از کوروش در انجیل به عنوان آزادیدهندهٔ بابل و کسی که یهودها را از تبعید بازگردانده یاد شدهاست. در ۷۰ کیلومتری جنوب پاسارگاد، داریوش بزرگ پایتخت نمادین خود شهر پارسه (شاعری یونانی این شهر را پرس پلیس نام نهاد) را بنیان نهاد. تا هنگامی که اسکندر از مقدونیه در سال ۳۳۰ پیش از میلاد امپراتوری هخامنشی را تسخیر کرد، پاسارگاد یک مرکز مهم سلسلهای باقی ماند. به گفتهٔ نویسندگان باستانی، مانند هرودوت و آریان (گزنفون)، اسکندر آرامگاه کوروش را محترم شمرده و آن را بازسازی نمود. در دورههای بعدی، از تل تخت هم چنان بهعنوان یک دژ بهرهبرداری میشد، حال آن که کاخها متروک شده و از مصالح آن دوباره استفاده شد. از سدهٔ هفتم به بعد، آرامگاه کوروش به نام آرامگاه مادر سلیمان خوانده میشد، و به یک مکان زیارتی تبدیل شد. در سدهٔ دهم یک مسجد کوچک در گرد آن ساخته شد، که تا سدهٔ چهاردهم از آن استفاده میشد. این محوطه توسط مسافرین طی سدهها بازدید شده، که باعث از دست رفتن تدریجی اجزا گوناگون آن گشتهاست. طبق نوشتههای هرودوت ، هخامنشیان از طایفهٔ پاسارگادیان بودهاند كه در پارس اقامت داشتهاند و سر سلسلهٔ آنها هخامنش بودهاست. نامدارترین رئیس اتحادیه قبائل پارس در نیمه قرن ٧ پ م چیش پیش دوم است كه تا سال ۶۴۰پ م ریاست قبائل پارس را در دست داشت. او چیش پیش پور كوروش پور كمبوجیه پور چیش پیش پور هخامنش بود، كه همه شان رؤسای قبائل پارس بودند. اگر برای هر كدام از اینها حدود ٤٠ سال در نظر بگیریم، میتوان گفت كه در زمانی كه پارسها در منطقهٔ پارسوای مذكور در سند آشوری (یعنی سال ۸۳۴ پ م ) اقامت داشتهاند، ریاستشان در دست هخامنش بوده است. هخامنشیان نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند كه سركرده طایفهٔ پاسارگاد از طایفههای پارسیان بودهاست. هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس آنشان بودند ولی با شكستی كه كوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از اینرو كوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند. به قدرت رسیدن پارسیها و سلسلهٔ هخامنشی (۵۵۰-۳۳۰ قبل از میلاد) یكی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس كردند كه دنیای قدیم را به استثنای دو سوم یونان تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند. مهمترین سنگ نوشتهٔ هخامنشی از نظر تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ نبشتهٔ بیستون بر دیواره كوه بیستون است. سنگ نوشتهٔ بیستون بسیاری از رویدادها و كارهای داریوش اول را در نخستین سالهای حكمرانیاش كه مشكلترین سالها حكومت وی نیز بود. به طور دقیق روایت میكند. این سنگ نوشته عناصر تاریخی كافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست و همچنین در سایت مذكور دربارهٔ شخصیت كوروش هخامنشی آمدهاست كه : همهٔ نشانهها بیانگر آنست كه هدف كوروش از جنگ و كشور گشایی ایجاد یك جامعهٔ جهانی مبتنی بر امنیت و آرامش و دور از جنگ و ویرانگری بودهاست. كوروش در لشكركشیها و پیروزیهایش با ملل مغلوب در نهایت بزرگواری رفتار كرد و عناصر حكومتی پیشین را مورد بخشایش قرار داده در مقامهایشان ابقا كرده مطیع و منقاد خویش ساخت. كوروش بزرگ با ایمان استواری كه به اهورامزدا داشت جهانگشایی را به هدف برقرار كردن آشتی و امنیت و عدالت و از میان بردن ستم و ناراستی انجام میداد و در فتوحاتش به حدی نسبت به اقوام مغلوب بزرگمنشی و مهر و عطوفت نشان دادهبود كه داستان رأفتش به همه جا رسیده بود. شایان ذكر است که پاسارگاد نام یک آثار باستانی مشهور در منطقه بوده كه مورد علاقه و توجه جهانیان بویژه علاقهمندان به میراث ملل میباشد،بر این مبنا استانداری و وزارت كشور بعد از تصمیم به ایجاد شهرستان در آن منطقه و برای برجسته نمودن و زنده نگه داشتن نام و یاد پاسارگاد در سطح ایران و جهان ترجیح داد نام پاسارگاد را بر شهرستان جدیدالتأسیس قرار دهد»از طرف دیگر بانیان احداث مجموعهٔ پاسارگاد ، دولت هخامنشی بودهاست كه مسئولین محترم وزارت كشور و استانداری با تأسیس بخش هخامنش در برجستهتر نمودن آثار كوروش هخامنشی تلاش مضاعفی از خود نشان دادهاست چرا كه فرزندان هخامنش پس از كسب قدرت و تشكیل دولت مستقل نام دولت را به احترام رئیس قبائل پارس به نام هخامنش نامگذاری كردهاند و این امر نشان دهندهٔ احترام و جایگاه بلند هخامنش در بین قبائل پارس بودهاست كه مسئولین محترم وزارت كشور و استانداری فارس با نكته سنجی و ظرافت تمام این مسئله را مورد توجه قرار دادهاند. [ویرایش] مشخصات[۱] شهر باستانی پاسارگاد نخستین پایتخت شاهنشاهی هخامنشی در قلب استان فارس، در دشت رودخانه پُلوار قرار دارد. نام شهر «اردوگاه پارس» دلالت از موقعیت مکانی شهر دارد. شهر توسط کوروش بزرگ (کوروش دوم) در سدهٔ ششم قبل از میلاد ساخته شد. محوطهٔ اصلی (۱۶۰ هکتار، حدوداً ۲٫۷×۰٫۸ کیلومتر) توسط یک منطقهٔ طبیعی بزرگ احاطه و محافظت شدهاست (حدوداً ۷۱۲۷ هکتار). محوطهٔ اصلی شامل این بناهای تاریخی است: آرامگاه کورش بزرگ در جنوب؛تل تخت (یا «تخت سلیمان»؛ سریر پادشاهی سلیمان) و استحکامات، واقع بر یک تپه در شمال محوطهٔ اصلی؛مجموعهٔ سلطنتی در مرکز محوطهٔ اصلی، شامل بقایای: ساختمان دروازه (دروازه R)، تالار عمومی (کاخ S)، قصرمسکونی (کاخ P)، و باغ سلطنتی (چهار باغ).در منطقهٔ شرق یک بنای کوچک قرار دارد(۱۶×۱۶ متر) که یک پُل تشخیص داده شدهاست. در شمال مجموعهٔ سلطنتی زندان سلیمان قرار دارد، یک برج سنگی، باحدوداً ۱۴ متر ارتفاع. تاریخ ساخت این بنا مشخص نیست.محوطهٔ اصلی شامل منطقهٔ حفاریشدهاست، اما پایتخت باستانی منطقهای بسیار وسیعتر از این منطقه بوده و هنوز حفاری نشدهاست. در محوطهٔ حفاظتی اطراف، باقیماندههای دیگری نیز هستند: محدودهٔ مقدس (حدوداً ۵۵۰-۵۳۰ پیش از میلاد)، و محوطههای تل نوخودی، تل خاری، تل سه آسیاب، دوتلان، که برخی از اینها متعلق به ماقبل تاریخ هستند، همینطور مدرسه یا کاروانسرا (سده ۱۴ میلادی). در محوطهٔ حفاظتی همچنین پنج روستا وجود دارند که کشاورزان در آنها ساکنند. [ویرایش] آرامگاه کوروش مهمترین اثر مجموعهٔ پاسارگاد، بنای آرامگاه کوروش کبیر است که پیشتر مشهور به «مشهد مادر سلیمان» بود. در سال ۱۸۲۰ پس از پژوهشهای باستانشناسی، هویت اصلی بنا به عنوان آرامگاه کوروش کبیر مشخص شدهاست و چون گوهری در میان دشت خودنمایی میکند. این آرامگاه حدوداً در ۵۳۰ تا ۵۴۰ قبل از میلاد از سنگ آهکی به رنگ سفید ساخته شدهاست. بنای آرامگاه میان باغهای سلطنتی قرار داشته و از سنگهای عظیم، که درازای بعضی از آنها به هفت متر میرسد، ،ساخته شدهاست. تخته سنگهای آرامگاه با بستهای فلزی معروف به بست دم چلچله ای، به هم پیوسته بوده، که بعدها آنها را کنده و بردهاند و اکنون جایشان به صورت حفرههایی دیده میشود که بیشترشان را تعمیر کردهاند. بنای آرامگاه دو قسمت مشخص دارد: سکویی ۶ پلهای که قاعده آن مربع مستطیلی به وسعت ۱۶۵ متر مربع است.اتاقی کوچک به وسعت ۵/۷ متر مربع که سقف شیب بامی دارد و ضخامت دیوارهایش به ۵/۱ متر میرسد.پایه بنا (۱۳٫۳۵×۱۲٫۳۰ متر) از شش لایه پلکانی تشکیل شدهاست، که از آنها اولی به بلندی ۱۷۰ سانتی متر، دومی و سومی ۱۰۴ سانتی متر، و سه عدد آخری ۵۷٫۵ سانتی متر هستند. ارتفاع کلی بنا در حدود ۱۱ متر است. در ورودی آرامگاه در سمت شمال غربی قرار داشته و ۷۵ سانتی متر پهنای آن است. این درگاه کوتاه نیز دارای دو در سنگی بوده که از بین رفتهاست. خزانهٔ آرامگاه، در بالاترین نقطه، شکل یک خانهٔ شیروانی ساده با یک ورودی کوچک در غرب را دارد. تا حدود صد سال پیش باور بر این بود که این بنا آرامگاه مادر سلیمان باشد و در دورهٔ اتابکان در زمان آل بویه با استفاده از ستونهای باقی مانده از کاخهای باستانی مسجدی با نام «مسجد اتابکی» در گرد آن ساخته و یک محراب کوچک در خزانهٔ آرامگاه کندهکاری شد. در دههٔ ۱۹۷۰ بقایای مسجد پاکسازی شده و تکههای تاریخی به نزدیکی مکانهای اصلیشان بازگردانده شدند. پس از کشته شدن کوروش در جنگ با سکاها یا ایرانیان شمالی، جسد وی را مومیایی کرده و درون تختی از زر نهاده و اشیای مهم سلطنتی و جنگی او را در کنار وی گذارده بودند. به گزارش مورخان زمان اسکندر, وقتی اسکندر به پاسارگاد آمد و از مقبره کوروش که در میان باغی بزرگ قرار داشت دیدن کرد به آریستوبولوس دستور داد درون مقبره را تزیین کند. آریستوبولوس در درون مقبره تابوتی زرین, یک میز و تعدادی ظروف زرین و سلاحهای گرانقیمت و لباسهای شخص کوروش و کلیه جواهراتی را که زمانی به دست میکرد یا به خود می آویخت مشاهده کرد. این آرامگاه در آن زمان توسط تعدادی مغ محافظت میشود اما در زمان اسکندر مورد دستبرد قرارگرفت و کلیه اشیاء گرانقیمتش به سرقت رفت. [۳] در شیب سقف آرامگاه دو حفرهٔ بزرگ وجود دارد که برای سبک کردن سنگها و کم کردن از بار سقف ایجاد شدهاست و برخی اشتباها، جای نگهداری کالبد کوروش و همسر وی دانستهاند. آرامگاه کوروش در همه دوره هخامنشی مقدس به شمار میآمده این امر باعث گردیده که در دوران اسلامی هم این تقدس حفظ شود، اما تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبودهاست و از سوی دیگر مردم هم ساختن بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشری میدانستهاند و به حضرت سلیمان که دیوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشتهاست، نسبت میدادهاند. به همین جهت آرامگاه کوروش را هم از بناهای آن حضرت میشمردند و آن را به مادر او نسبت میدادند و «مشهد مادر سلیمان» میخواندند. [ویرایش] استحکامات دفاعی تل تخت این استحکامات با وسعتی در حدود ۸۰۰۰ متر مربع بر روی تپهای عظیم در انتهای شمالی پاسارگاد قرار دارند. استحکامات مذکور معماری چهار دوره را به خود اختصاص دادهاست : ساختارهای سنگی؛ عموماً مربوط به دورهٔ اول هخامنشی.ساختارهای خشتی؛ مربوط به دورهٔ دوم هخامنشی.ساختارهای خشتی و سنگی؛ مربوط به دورهٔ سلوکی و اشکانی.ساختاری خشتی، آجری و سنگی؛ مربوط به اواخر دورهٔ ساسانی.ساختار اول (سنگی) به روش بنایی خشک و با استفاده از قالبهای بزرگ سنگی و یک شیوهٔ اتصالی بنام آناتیروسیس (Anathyrosis)، که تمدنهای آسیای صغیر در سدهٔ ششم میلادی با آن آشنا بودند، بنا شدهاست. نقشهٔ عمومی سکو یک متوازیالاضلاع با ابعاد تقریبی ۹۸×۷۹ متر و با تورفتگیهایی در کنارههای شمالی و جنوبی، است. ارتفاع اصلی آن تقریباً ۱۵ متر بودهاست. اولین مرحله از ساخت بنا توسط کوروش بزرگ انجام گرفته و با مرگ وی در سال ۵۳۰ قبل از میلاد متوقف شد. مرحلهٔ دوم در دوران داریوش بزرگ با استفاده از آجرهای خشتی (گلی) ساخته شد (۴۸۶ تا ۵۲۲ قبل از میلاد). [ویرایش] مجموعهٔ سلطنتی این مجموعه در مرکز پاسارگاد قرار گرفتهاست واز تعدادی کاخ تشکیل شده که در اصل در محدوده مجموعهٔ باغها قرار دارند (معروف به «چهار باغ»). بدنهٔ اصلی کاخها از سالنهای ستوندار تشکیل شدهاست. تالار عمومی (کاخ S) حدوداً در سال ۵۳۹ پیش از میلاد ساخته شده. تالار ستوندار آن دو ردیف چهار ستونی دارد. پایهٔ ستونها از سنگ سیاه هستند (۱٫۴۳×۱٫۴۳ متر)، و بدنهٔ آنها از سنگ آهکی سفید است. پایه ستونها ۱٫۰۴ متر و بدنهٔ ستونها ۱۲٫۰۶ متر ارتفاع دارند. سرستونها از سنگ سیاه بودهاست. شواهدی موجوداست که سرستونها یک شیر مرکب، شاخدار و یالدار، را نشان میدادهاست. کاخ یک سرسرا در هر طرف داشتهاست. برخی از نقوش برجستهٔ درگاهها حفظ شدهاند، که پیکر انسان و دیوها را نشان میدهند. کاخ مسکونی کوروش دوم (کاخ P) بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۳۵ پیش از میلاد بنا شدهاست. سالن ستوندار این کاخ (۳۱٫۱×۲۲٫۱ متر) پنج ردیف ستون و در هر ردیف شش ستون دارد، و سرسرای پر ابهت آن در جنوب شرقی به ابعاد ۷۵٫۵×۹٫۳ متر است. کاخ دروازه در حدود شرقی محوطهٔ اصلی قرار دارد و شامل یک تالار ستوندار با نقشهٔ چهار ضلعی و ابعاد ۲۵٫۵×۲۸٫۵ متر است. این تالار ۸ ردیف ستون دارد. این تالار دو در ورودی اصلی در محور طولی کاخ و دو در فرعی در محور عرضی کاخ دارد. در یکی از چار چوبهای دروازه، یک نقش برجستهٔ مشهور از یک پیکر انسان مانند که بالهایی دارد دیده میشود. این طرح که تنها نقش باقی مانده در کاخ دروازهاست، مردی را نشان میدهد که ریش انبوه و چهار بال که رو به مرکز تالار دارد. کوشکهای (پاویلیونها) A و B که در شرق و جنوب باغ شاهی قرار دارند، احتمالاً دو ورودی به باغ سلطنتی بودهاند. از این دو، کوشک B بهتر حفظ شدهاست. این کوشک با ابعاد ۱۱٫۷×۱۰٫۱ متر از یک سکوی چهارضلعی از سنگهای آراسته تشکیل شدهاست. [ویرایش] آرامگاه کمبوجیه آن چه از این بنا باقی مانده دیواری بلند به ارتفاع حدود ۱۴ و طول تقریبی ۷٫۵ متر است. این بنا به بنای کعبه زرتشت در نقش رستم شباهت دارد در حالی که از نظر قدمت، قدیمیتر و از نظر استحکام و فن ساخت نمایانگر اجرایی قویتر از بنای کعبه زرتشت است. محوطه مقدس این محوطه که در ۳ کیلومتری آرامگاه کوروش و در غرب مجموعه پاسارگاد واقع شدهاست شامل تپهای تاریخی و دو سکوی مجزای سنگی است. برخی از محققین اعتقاد دارند که سکوی سوم کشفنشدهای وجود دارد که تثلیث خدایان باستانی – اهوارامزدا، مهر و آناهیتا – را نمایشگر است.کاروانسرای مظفری در دورهٔ آل مظفر برای اسکان کاروانهای تجارتی و زیارتی که از مسیر جاده شاهی میگذشتند، کاروانسرایی با استفاده از سنگهای آورده شده از بناهای سلطنتی پاسارگاد به طرح چهار ایوانی در کنار آرامگاه کورش ساخته شده که امروزه بقایای دیوار و شالودهٔ آن قابل مشاهدهاست. ثبت جهانی پاسارگاد توسط یونسکو معیارهای ثبت جهانی پاسارگاد پاسارگاد، جمهوری اسلامی ایران به سال ۱۳۸۳ خورشیدی مطابق با سال ۲۰۰۴ میلادی بر اساس بندهای یکم، دوم، سوم و چهارم معیارهای فرهنگی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید: معیار یک: پاسارگاد نخستین نشانه بارز معماری سلطنتی هخامنشی است. معیار دو: پایتخت شاهنشاهی پاسارگاد را کوروش بزرگ با مشارکت مردمان گوناگون امپراطوری که بنا نهاده بود ساخت این حرکت به صورت یک مرحله بنیادی در تحول هنر و معماری کلاسیک ایران درآمد. معیار سه: محوطه باستان شناختی پاسارگاد با کاخ ها، باغ ها و آرامگاه کوروش بزرگ بنیان گذار سلسله هخامنشی یادبودی استثنایی از تمدن هخامنشیان در ایران است. معیارچهار: مجموعه چهار باغی پادشاهی که در پاسارگاد بنیان گذاشته شده به صورت نمونهای مادر برای این گونه معماری و طرح ریزی در آسیای غربی در آمد.
*****************************************
مجسمه ای که مال کوروش نیست !!!
زیر سوال رفتن تئوری ذوالقرنین بودن کوروش !
پایه های تئوری ذوالقرنین بودن کوروش که بر اساس مقالات وزیر فرهنگ هندوستان یعنی ابوالکلام آزاد و پس از آن در تفسیر المیزان انتشار یافت ، با بررسی دقیق مجسمه منسوب به کوروش و خواب های دانیال و … در حال فروریختن و ویرانی است .
«حمید محمد قاسمی» نویسنده «اسرأییلیات و تاثیر آن بر داستانهای انبیاء در تفاسیر قرآن » مینویسد که :
روایات گوناگون و متفاوتی در تفاسیر نقل شده که مرحوم علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان تنها به ۳۹ وجه مختلف از اقوامی که در این باره وارد شده اشاره کرده است
اولین بار «ابوالکلام آزاد» وزیر فرهنگ هندوستان در زمان رضاخان پهلوی در چند مقاله در شمارههای یکم تا سوم مجله «ثقافه الهند» (فرهنگ هند) با استناد به نقش به اصطلاح کوروش در پاسارگاد، این تئوری را رواج داد که کوروش همان ذوالقرنین قرآنی است .
«دکتر حسین صفوی» نویسنده کتاب «اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی (اسکندر) مینویسد:
به عقیده مرحوم آزاد :
۱-ذوالقرنین کوروش کبیر هخامنشی است و این لقب و عنوان اشاره به خواب دانیال نبی است.
خلاصه خواب دانیال در سفر کتاب منسوب به وی، فصل هشتم چنین است :
دانیال شبی در رویا دید در کنار نهر اولای قوچی دارای دو شاخ به طرف شرق و غرب و شمال و جنوب شاخ میزد و کسی را یارای مقاومت با او نبود. ناگهان از طرف مغرب بز نری پیدا شد که یک شاخ بلند درمیان چشمهایش بود و با آن قوچ درافتاد و او را نابود کرد… جبرئیل خواب دانیال را چنین تعبیر کرد که آن قوچ دوشاخ عبارت است از ملوک ماد و فارس و نیز بز نر مودار پادشاه یونان است….
۲-مجسمهای که در استخر [(پاسارگاد)] کشف شده دارای دو شاخ و دو پراست مجسمه کوروش است و دو شاخ اشاره به تصویر معنی ذیالقرنین است و بالهای وی مطابق خواب اشعیا در کتاب اشعیا، فصل ۴۶، آیه ۱۱) میباشد که کوروش را عقاب شرق نامیده است و به همین جهت مجسمه کوروش که در زمان اردشیر هخامنشی ساخته شده مرغ نامیده شده و رودی نیز که زیرپای آن روان است مرغاب نام دارد…»اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر، دکتر سید حسین صفوی، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴ صص ۲۸۸-۲۸۷
۳- دلیل سوم که در رابطه با همین مجسمه و اعمال صاحب مجسمه در باب احداث سد یاجوج و ماجوج است چون در ارتباط با دو دلیل بالاست و در صورت اثبات اینکه این مجسمه مربوط به کوروش نباشد خود به خود فاقد ارزش میشوند لذا از ذکر آن که مشهور عام و خاص است خودداری کرده و به رد دو دلیل اول که ستون فقرات دلایل جناب ابوالکلام آزاد در انتساب لقب ذوالقرنین به کوروش است میپردازم.
مجسمه ای که مربوط به کوروش نیست :
دکتر سید حسین صفوی در مورد این مجسمه به صراحت مینویسد :
این مجسمه … ابدا متعلق به کوروش نیست و اکثر دانشمندان برآنند که این پیکر نه متعلق به کوروش اول و نه متعلق به کوروش دوم کوچک برادر اردشیر دوم بلکه خواسته اند ملکی را بنمایانند که در حال پرواز است و دست خود را برای رد کردن ارواح شریر بلند کرده است حال مسئله این است که چگونه و چه کسی یک مجسمه بیاسم و رسمی چنین را «کوروش» نامگذاری کرده و آنرا «ذوالقرنین» دانسته است. اینجاست که جعل و جعلیات به اوج خود میرسد و میگویند نه امروز بلکه روزگاری بر روی این مجسمه کتیبهای با دو سطر خط پارسی باستان و یک سطر خط بابلی و یک سطر خط عیلای بوده که روی آن نوشته شده بود «من کوروش، پادشاه هخامنشی»!!
دکتر بهرا م فرهوشی استاد دانشگاه تهران با وقاحت باور نکردنی در کتاب خود به نام ایرانویج مینویسد:
«دیولافوا باستانشناس معروف فرانسوی و خانم او در سفرنامه های خود ذکر میکنند که این کتیبه را بر روی پیکره بالدار کوروش دیده اند»
ایرانویچ، دکتر بهرام فرهوشی استاد دانشگاه تهران، انتشارات دانشگاه تهران، انتشار ۱۹۰۲، شماره مسلسل ۳۱۱۴ تاریخ انتشار آبنماه ۱۳۷۰، ص ۶۵
در صورتیکه در سفرنامه مادام ژان دیولافوا که اتفاقا جناب محمد علی فرهوشی با نام «ایران کلده و شوش» ترجمه کرده و جالبتر اینکه به کوشش خود جناب دکتر بهرام فرهوشی چاپ گردیده به هیچ وجه در تصویری که مادام دیولافوا از تصویر به اصطلاح کوروش کشیده هیچ کتیبهای بر روی مجسمه وجود ندارد ولی در عوض کتیبه مذکور در روی یک ستونی دیگر که اصلا ربطی به این ستون ندارد و در فاصله خیلی بعید ازهم قرار دارد و حتی یک نفر از ایلات محلی در زیر آن به استراحت میپردازد و همان کتیبه بالای آن ستون دیده میشود. و نشان میدهد که جناب دکتر و استاد دانشگاه تهران چقدر با تاریخ و تاریخ باستانی و باستانشناسی ایران آشنایی دارد !!
دکتر بهاءالدین پازارگاد استاد دانشگاه در کتاب وزین خود «تاریخ فلسفه و مذاهب جهان» کتاب دوم آیین زرتشت و سایر مذاهب ایران باستان در مورد همین نقش به اصطلاح کوروش و کتیبه به اصطلاح روزگاری موجود در روی آن به صراحت مینویسد :
« من شخصا مدت یک هفته این سنگ را در محل خود بررسی نمودم و به این نتیجه رسیدم که امکان نداشته است که کتیبهای بالای این سنگ (مجسمه کوروش) وجود داشته باشد.
به نظر من این طور رسید که یکی از مسافران انگلیسی در قرن هیجدهم این محل را بازدید کرده است و کتیبهای را که هنوز روی یکی ازجرزهای سنگی در این محل به خط میخی موجود است در کتابی که منتشر نموده نقاشی کرده است و شخصا فرشته بالداری که روی جرز(ستون) دیگری بوده رسم نموده است. دانشمند دیگری که هیچ وقت به ایران مسافرت نکرده و «دوبوا» نام دارد و فرانسوی است که کتاب آن نویسنده انگلیسی را خوانده و معلوم نیست به چه علت در کتاب خود آن کتیبه را بالای آن فرشته بالدار قرار داده است بعدا دیگران کتاب «دوبوا» را خواندهاند و وقتی به پاسارگاد آمدهاند دیدهاند آن کتیبه بالای آن فرشته (مجسمه کوروش) نیست». تاریخ فلسفه ومذاهب جهان. کتاب دوم آیین زرتشت و سایر مذاهب ایران باستان، دکتر بهاالدین پازارگاد، چاپ اول، ۱۳۴۷، به نقل از اسکندر و ادبیات ایران، ص ۲۹۲
در تحقیقات جدید عوض نوشتن نام کوروش در زیر آن مجسمه کذایی دانشمندان فعلی مرقوم میدارند : فرشته بالدار. چنانچه در کتاب «تخت جمشید» نوشته مهرداد بهار- نصراله کسرائیان دقیقا در زیر همین ستون پاسارگادی و درتوضیح همان نقش جنجالی به صراحت نوشته شده «فرشته بالدار».کتاب تخت جمشید ، مهرداد بهار- نصراله کسرائیان، تدوین شهریار ایزدی ترجمه سودابه دقیقی، چاپ چهارم، ۱۳۷۲، ص ۹۵
و نیز در کتاب سرزمین مهرو ماه تخت جمشد، نقش رستم، نقش رجب، پاسارگاد» در زیر همان مجسمه به اصطلاح کوروش سابق نوشته شده : پاسارگاد – فرشته بالدار .سرزمین مهروماه، تخت جمشید، نقش رستم، نقش رجب، دکتر فرخ سعیدی، سازمان میراث فرهنگی کشور، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۶، زیر تصویر منسوب به کوروش سابق (بدون صفحه)
حتی در کتاب راهنمای تخت جمشید به قلم جناب دکتر فرخ سعید – که از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور- منتشر شده در مورد عدم کوروش بودن و طرز لباس و سایر مشخصات آن مینویسد :
لباس بلند فردی که اینجا دیده میشود تا ساق پای او میرسد که با آستینهای کوتاه، یک لباس کاملا عیلامی است نیمرخ مرد ی نشان داده شده است که در حال حرکت به سوی تالار است و دست راست بلند شدهاش از آرنج خم شده است. دو جفت بال بزرگ با پرهای روی هم افتاده از جلو و عقب بدنش بیرون آمده است. موهای سروریش کوتاه او حالت تابیده شده دارد. نکتهای که روشن نیست تاج شاخ مانند اوست که سه چیز گلدان مانند را نگه داشته و مانند تاج خدایان مصری به ویژه هارپوکراتس Harpocrates است باید در نظر داشت که کوروش هرگز به مصر که پسرش کامبیز آنرا تسخیر کرد نرفته بوده.
علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان درباره جعلیات یهود پیرامون ذوالقرنین میگویند :
خواننده عزیز باید بداند که روایات مروى از طرق شیعه واهل سنت از رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) واز طرق خصوص شیعه از ائمه هدى (علیهمالسلام ) وهمچنین اقوال نقل شده از صحابه وتابعین که اهل سنت با آنها معامله حدیث نموده (احادیث موقوفه اش مى خوانند ) درباره داستان ذى القرنین بسیار اختلاف دارد، آن هم اختلافهایى عجیب ، وآن هم نه در یک بخش داستان ، بلکه در تمامى خصوصیات آن . واین اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است که هر ذوق سلیمى از آن وحشت نموده ، وبلکه عقل سالم آن را محال میداند، وعالم وجود هم منکر آن است . واگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقایسه نموده مورد دقت قرار دهد، هیچ شکى نمیکند در اینکه مجموع آنها خالى از دسیسه ودستبرد وجعل ومبالغه نیست . واز همه مطالب غریب تر روایاتى است که علماى یهود که به اسلام گرویدند – از قبیل وهب ابن منبه وکعب الاحبار – نقل کرده ویا اشخاص دیگرى که از قرائن به دست مى آید از همان یهودیان گرفته اند، نقل نموده اند. بنابراین دیگر چه فائده اى دارد که ما به نقل آنها واستقصاء واحصاء آنها با آن کثرت وطول وتفصیلى که دارند بپردازیم ؟. لاجرم به پارهاى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده مى گذریم ، وبه نقل آنچه که تا حدى از اختلاف سالم است مى پردازیم .http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j13/almiza40.htm#link340
مجسمه کوروش یا یک بت ترکیبی خاورمیانه ای ؟!
مجسمه منسوب به کوروش که کتیبه روی سر آن نوکنده و جعلی است
و تصویر یک الهه (بت) خاورمیانه ای را به کوروش نسبت داده اند.
Assyrian Nimrod
Amun-Ra
Osiris and Re-Horakhty
تصویری دیگر از خدای مصری : Osiris
Sumerian Gods: http://www.crystalinks.com/sumergods.html
و یک موضوع جالب ، نماد کابالا برگرفته از ترکیب و الهه خاورمیانه ای :
Kabbalah Sumerian Tree of Life
خواب های دانیال :
خوبهای منسوب به دانیال نبی و اشعیا اغلب ساختگی و جعلهای یهود است .
در سفر دانیال ، فصل ۸ آیه ۲۰ و۲۱ چنین آمده بود که :
«قوچ صاحب دو شاخی که دیدی ملوک مداین[(مادها)] و فارس است و بز نر مودار پادشاه یونان است»
در اینجا آشکارا دیده میشود که قوچ صاحب دو شاخ یا ذوالقرنین عنوان «ملوک» یعنی «پادشاهان» ماد و پارس ذکر شده و اگر نظریه جناب ابوالکلام آزاد را در تطبیق ذوالقرنین – که یک فرد است- با این آیات «سفر دانیال» بسنجیم آن وقت روشن میشود که «تمام ملوک» یعنی «تمام پادشاهان ماد و پارس» میباید که «ذوالقرنین»!! محسوب شوند و این نقض غرض است چه ذوالقرنین قرآنی یک فرد بود نه خیلی از پادشاهان ماد و پارس!!
و نیز اگر اصل خواب دانیال را نیز «جدی» بگیریم این خواب نه به نفع کوروش و سلسله هخامنشی بلکه به ضرر آنهاست و بیشتر به درد تضعیف روحیه سربازان هخامنشی میخورد نه یونانی! چه آشکارا پیشگویی شده که پادشاه یونان، پادشاهان ماد و پارس را شکست خواهد داد و چون هر روز پادشاهی از ماد و پارس با پادشاهی از یونان در جنگ و جدال بودند لذا اگر افسران و درجهداران و بویژه اعیان و اشراف ایرانی میدانستند که چنین خوابی از طرف پیغمبری برای آنها دیده شده به هیچوجه روی فرد بازنده سرمایه گذاری نمیکردند و این خواب عوض تحکیم موقعیت کوروش به عنوان «ذوالقرنین» به عنوان کسی که با «دوشاخ قوچی» خود از پس «یک شاخ بزی» برنمیآید به تضعیف موقیت کوروش ذوالقرنین!! می انجامید و عقل حکم میکند که «ذوالقرنین» بودن چنین قوچی عطایش به لقای بزی بخشیده شود که با دو شاخ از پس یک شاخ برنمیآید!! به هر حال این خواب برخلاف اعمال قرآنی ذوالقرنین است و در قرآن نیز صحبت از شاخ به شاخ شدن قوچ و بز و جنگ ماد و پارس با یونان نیامده و این خواب از جمله خوابهای اسرأییلیات است.
اگر واقعیت را بخواهیم واقعیت این است که نه چنین خوابی دیده شده و نه چنین تعبیری انجام گرفته بلکه این بازیها بیشتر به بازیهای سیاسی – ایدئولوژی یهود در خاورمیانه برمیگردد چه کتاب دانیال نبی یا به اصطلاح خود یهودیان «سفر دانیال نبی» اصلا کتابی جعلی است . در این که بیشتر قسمتهای کتاب تورات جعلی و تحریف شده است و مسلمانان به تحریفات تورات معتقدند شکی نیست و دانشمندان بسیاری قسمتهای مهمی از تورات را »الحاقی» میدانند .
«دکتر سید حسین صفوی» در مورد جعلی بودن کتاب دانیال نبی و رؤیای منتسب به او مینویسد :
« به عقیده بیشتر محققین، این کتاب در زمان آنتیوخس اپیفانوس ۱۶۴-۱۷۵ پیش از میلاد نوشته شده و آن را به دانیال نسبت دادهاند [The word’s religious.p.646] و این گونه انتسابها در دوران اسلامی نیز ادامه داشت» (اسکندر و ادبیات ایران و شخصیت مذهبی اسکندر ص ۲۸۸)
و آنوقت کتابی در زمان آنتیوخوس چهارم یعنی بعد از ۳۷۵ سال بعد از کوروش نوشته شده و با انتساب به دانیال نبی،آن حضرت را وا میدارند تا «خوابی برای کوروش» میبیند و دوهزارسال بعد نیز جناب ابوالکلام آن مجسمه کذایی موجود در پاسارگاد را که دوشاخ دارد برکشده از روی آن خوابی میداند که ۳۷۵ سال بعد از کوروش دیده شده است!!
البته جالبترین قسمت این کتاب جعلی و انتسابی به «دانیال نبی» آمدن نام «مأمون خلیفه عباسی» در کتاب است!! و این نشان میدهد که دامنه جعل تا کجا کشیده شده است.
«ابن خلدون» در کتاب وزین خود با نام «مقدمه» که به «مقدمه ابن خلدون» معروف است «شرح حال مرد زیرک صحافی را به نام دانیال را میدهد که چگونه این مرد دروغپرداز در زمان مقتدر خلیفه عباسی کاغذها و اوراق را مانند کاغذها و اوراق کهنه میساخت و بر روی آنها حروفی از اسامی صاحبان دولت و معاریف را به خطوط قدیمی مینوشت و آنها را رموزی درباره آنان میشمرد و مطابق خواست و میل و آرزوی آنها تفسیر مینمود و به صورت پیشگویی جلوه میداد و نسبت تمام این پیشگوییها را که بعضی از آنها روی داده بود و برخی دیگر بوقوع پیوسته بود به دانیال نبی میداد. این موضوع با تفصیلی تمامتر و کمی اختلاف در تجارب الامم ابن مسکویه آمده و در لغتنامه[دهخدا]ذیل کلمه(دانیال)نقل شده است
بت های مورد پرستش کوروش :
۲۶-…مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و۲۷٫ (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است …
۹-از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان سخت به خشم آمد.
۲۲-آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند
Marduk
Enlil rapes Ninlil
Nabu
———————————————————————————–
حال چیزی که بسیتر جالب است و نویسنده مقاله آن را ذکر کرده این است:
گوساله سامری یا گاو بالدار ؟!
عبارت “گوساله سامری” برای مسلمانان بسیار آشنا بوده و همواره محل بحث و گفتگو و تفسیر بوده ، اما به نظر می رسد این گوساله ی کهن قرن ها بعنوان نمادی مقدس در خاورمیانه مورد ستایش و پرستش قرار می گرفت و نمونه های این گاو مقدس را در بین النهرین و خصوصا تخت جمشید ، بسیار می بینیم .
وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَىٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ ۚ أَلَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لَا یُکَلِّمُهُمْ وَلَا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا ۘ اتَّخَذُوهُ وَکَانُوا ظَالِمِینَ … سوره اعراف آیه ۱۴۸
و قوم موسى پس از او ، از زیورهاى خود مجسمه گوسالهاى ساختند که صداى گاو داشت ! آیا نمىدیدند که آن مجسمه با آنان سخن نمىگوید و آنان را به راهى هدایت نمىکند ؟ …
عبدالله شهبازی در کتاب زرسالاران یهود و پارسی می گوید :
توصیفی که از “معبد سلیمان” روایت شده آن را پرستشگاهی باشکوه می نمایاند ، سرشار از آذین های طلایی که در محراب آن دو “کروبی” (Cherubim )عظیم از طلا نصب است ( کتاب اول پادشاهان ۶/۲۲-۲۸ و کتاب دو تواریخ ایام ۳/۱۳-۱۰) . این کروبی چیزی نیست جز “گوساله طلایی ” بالدار (ibid, vol. 7, p. 711.) شبیه حیوانات بالداری که در تخت جمشیدمی یابیم . با نام هایی چون ” ملکم” و ” ملکارت” خوانده می شده و نمونه های آن در کاوش های باستان شناسی به دست آمده ( ۵/۳۹۷Judaica ) این همان آیین “پرستش گوساله طلایی” است که در روایات اسلامی آن را “گوساله سامری” می نامند.
بعل یک مفهوم کهن سامی به معنای “خداوند “ است که بت“گوساله طلایی “ (Golden Calf) یکی از نمادهای آن بود .(Judaica, vol. 7, p. 711.) ثروت فنیقی ها و پیوند گسترده تجاری آنان با سراسر منطقه مدیترانه و شبه جزیره عربستان و سوریه و بین النهرین و ایران در شرق طبعا عاملی مهم در اشاعه آئین ” بعل پرستی “ بود .
از تصاویر بازسازی شده تخت جمشید
اسفنکس ها و سر ستونهای بسیاری را در آثار هخامنشیان و خصوصا در تخت جمشید می توان یافت که نماد گاو یا گاوبالدار یا گاوبالدار+سرانسان هستند .
دو گاو باسرانسان بعنوان محافظ درب ورودی کاخ
سر ستون با سر دو گاو
گرچه در آثار تمدن های مختلف می توان گاو را مشاهده کرد ولی آثاری که در تخت جمشید و دیگر باقی مانده های هخامنشیان یافت شده ، از تبار همان گاوهاییست که در بین النهرین بوده و بعد ها به تخت جمشید منتقل شده است و این گاو مقدس چیزی جز همان گوساله سامری نیست
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: کوروش کبیر آرامگاه کوروش کبیر پادشاه بزرگ ایران زمین مجسمه انسان بالدار